نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

نیما یوشیج

دکتر نیستم اما برایت 10 دقیقه راه رفتن روی جدول کنار خیابان را تجویز میکنم تا بفهمی عاقل بودن چیز خوبی است اما دیوانگی قشنگ تر است.

برایت لبخند زدن  به کودکان وسط خیابان را تجویز میکنم تا بفهمی هنوز هم ،می شود بی منت محبت کرد.

به تو پیشنهاد میکنم گاهی بلند بخندی هر کجا که هستی یک نفر همیشه منتظر خنده های توست..

دکتر نیستم ،اما به تو پیشنهاد می کنم که شاد باشی!

خورشید هر روز صبح ،به خاطر زنده بودن من و تو طلوع میکند!

هرگز منتظر فردای خیالی نباش سهمت را از شادی زندگی همین امروز بگیر ...

فراموش نکن مقصد همیشه جایی در انتهای مسیر نیست مقصد لذت بردن از قدم هاییست که بر میداریم

چایت را بنوش ! نگران فردایت مباش

از گندمزار من و تو فقط مشتی کاه می ماند برای بادها...

تابعد..

ضمن عرض سلام و درود ب خوانندگان تارنما به اطلع می رسانم به دلیل مشغله کاری فراوان؛اول دی ۱۳۹۳ به یاری خداوند به روز خواهم بود. منتظر نظرها و پیشنهادهای سازنده شما نازنینان هستم و خواهم بود. 

 

شاد و بهشتی باشید

توصیه‌ از آیت‌الله بهجت(ره)درباره سیر و سلوک

توصیه‌ از آیت‌الله بهجت(ره)درباره سیر و سلوک
حضرت آیت‌الله بهجت(ره) از جمله سالکان و عارفان حقیقی طریق الهی است که توجه به توصیه‌های این فقید فرزانه می‌تواند راهی روشنگر را پیش‌روی انسان قرار دهد.
عقیق:حضرت آیت‌الله العظمی بهجت(ره) در کتاب «پرسش‌های شما، پاسخ‌های آیت‌الله بهجت» به سؤالاتی در زمینه سیر و سلوک و تقرب به خداوند، پاسخ گفته است که خلاصه آن در پی می‌آید:

1- اولین مرحله سیر و سلوک به سوی خدا چیست؟
- این که حلال خدا را حلال بدانیم و حرام خدا را حرام!

2- بهترین ذکر چیست؟
- بهترین ذکر، ذکری است که من می‌گویم؛ ذکر خدا عندالحلال و الحرام

3- چگونه می‌توان به عرفان دست یافت و عارف شد؟
اگر به آنچه می‌دانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید این تمام عرفان است.

4- با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق و مربی برای فرد سالک، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است حال که ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟
- اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت (طلب حقیقی و واقعی) داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم (چه برسد به استاد و مربی اخلاق) در او اثر نخواهد داشت چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.

5- عده زیادی از شما تقاضای درس اخلاق دارند اگر برایتان امکان دارد درس اخلاق بگذارید تا ما از وجودتان بهره‌مند شویم؟
- کو عمل کننده؟ کو عمل کننده آقا؟!

آقایی درس اخلاق می‌داد و جمعیت زیادی در درس او شرکت می‌کردند. اما بعد از مدتی استاد کلاس را ترک کرد. پرسیدم چرا؟ گفت: اثر نداشت، کار به جایی رسیده بود که باید به هر کدام جداگانه بگویم که شما این کار را کردی و این گناه را مرتکب شدی تا اثر بگذارد و از آن دست بکشد. همچنین می‌گفت: نه در گوینده اثر دارد و نه در شنونده!

حال ما چنین است که واضحات از ما عمدا فوت شده است!
جناب عبدالمطلب در آخر گفت: «أنا رب الإبل، ان للبیت ربّا سیمنعه؛ من صاحب شتران خود هستم، خانه خدا (کعبه) صاحبی دارد که خود از آن حمایت می‌کند. ولی آخرین حرف او اولین حرف ماست.

ما نمی‌خواهیم طریقه تمام علما و سلف صالح را دنبال کنیم. شخصی نزد آقایی رفت و گفت: ذکری به من دستور دهید، آن آقا به او گفت: نماز بخوان ... همان نمازی که حضرت رسول(ص) می‌فرماید: نور چشم من در نماز است.

6- اگر کسی بخواهد به لحاظ معنوی به جایی برسد چه توصیه‌ای دارید؟
- اگر کسی مقید باشد نماز را اول وقت بخواند به جایی که باید برسد خواهد رسید و نماز اول وقت برای وصول به مقامات عالیه، کافی است اگر چه هزار سال عمر کند.

 

منبع:باشگاه

 

جهنم از نگاهی دیگر..

۱- به سند صحیح از ابو بصیر منقول است که به خدمت امام جعفر صادق (ع) عرض کردم که اى فرزند رسول خدا مرا بترسان از عذاب الهى که دلم بسیار قساوت گرفته . فرمود: اى ابو محمد، براى زندگانى دور و دراز که زندگى آخرت است آماده باش که آنها را نهایت نیست و به فکر زندگى و توشه آن باش و بدان که روزى جبرئیل به نزد حضرت رسول صلى الله علیه و آله رو ترش کرده و آثار اندوه در چهره اش ظاهر بود، و پیش از آن ، هر گاه مى آمد متبسم و خندان و خوشحال مى آمد پس حضرت فرمود که اى جبرئیل چرا امروز چنین غضبناک و محزون آمده اى ؟ جبرئیل گفت که امروز دم هایى را که بر آتش جهنم مى دمیدند از دست گذاشتند. فرمود: دم هاى آتش جهنم چیست اى جبرئیل ؟ گفت : اى محمد حق تعالى امر فرمود که هزار سال بر آتش جهنم دمیدند تا سفید شد پس هزار سال دیگر دمیدند تا سیاه شد، و اکنون سیاه است و تاریک ، اگر قطره اى از ضریع - که عرق اهل جهنم است که در دیگهاى جهنم جوشیده و به عوض آب به اهل جهنم مى خورانند - در آبهاى اهل دنیا بریزند همگى از بوى گندش بمیرند و اگر یک حلقه از زنجیرى که هفتاد ذرع است و بر گردن اهل جهنم مى گذارند بر مردم دنیا بگذارند

از گرمى آن تمام مردم دنیا بسوزند و اگر پیراهنى از پیراهنهاى اهل آتش را در میان زمین و آسمان بیاویزند اهل دنیا از بوى بد آن هلاک مى شوند. چون جبرئیل (ع) اینها را بیان فرمود حضرت رسول صلى الله علیه و آله و جبرئیل هر دو به گریه در آمدند. پس حق تعالى ملکى به سوى ایشان فرستاد که پروردگار شما سلام مى رساند و به شما مى فرماید که من شما را ایمن گردانیدم از آنکه گناهى کنید که مستوجب عذاب من شوید. پس بعد از آن ، هر گاه که جبرئیل به خدمت آن حضرت مى آمد متبسم و خندان بود پس حضرت صادق (ع) فرمود که در آن روز، اهل آتش  عظمت جهنم و عذاب الهى را مى داند، و اهل بهشت عظمت بهشت و نعیم آن را مى داند؛ و چون اهل جهنم داخل جهنم شوند هفتاد سال سعى مى کنند تا خود را به بالاى جهنم برسانند چون به کنار جهنم مى رسند ملائکه گرزهاى آهنین بر کله ایشان مى کوبند تا به قعر جهنم بر مى گردند، پس پوستهاى ایشان تغییر مى کند و پوست تازه بر بدن ایشان مى پوشانند که عذاب در ایشان بیشتر تاءثیر کند. پس حضرت به ابى بصیر گفت که آنچه گفتم ، تو را کافى است ؟ گفت : بس است مرا و کافى است .
۲- در خبرى از حضرت صادق (ع) منقول است که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود که در لیله المعراج چون داخل آسمان اول شدم هر ملکى که مرا دید خندان و خوشحال شد تا آنکه رسیدم به ملکى از ملائکه که عظیم تر از او ملکى ندیدم با هیئتى بسیار زننده در حالى که غضب از جبینش ظاهر بود پس آنچه ملائکه دیگر از تحیت و دعا نسبت به من بجا آوردند، او بجا آورد لکن نخندید و خوشحالى که دیگران داشتند او نداشت . از جبرئیل پرسیدم که این کیست که من از دیدن او بسیار ترسان شدم ؟ گفت : گنجایش دارد که از او بترسى و ما همه از او مى ترسیم ؛ این خازن جهنم است و هرگز نخندیده است و از روزى که حق تعالى او را سرپرست جهنم کرده تا امروز پیوسته خشم و غضبش بر دشمنان خدا و اهل معصیت زیاده مى گردد، و خدا به این ملک مى فرماید: که انتقام از ایشان بکشد، و اگر با کسى به خنده ملاقات کرده بود یا بعد از این مى کرد البته بر روى تو مى خندید و از دیدن تو اظهار فرح مى نمود. پس من بر او سلام کردم و او پاسخم را بشارت به بهشت داد، پس من به جبرئیل گفتم به سبب منزلت و شوکت او در آسمانها که جمیع اهل سماوات او را اطاعت مى نمودند به مالک بفرما که آتش دوزخ را به من بنمایاند. جبرئیل گفت : اى مالک ، به محمد آتش جهنم را بنمایان . پس مالک پرده را بر گرفت و درى از درهاى جهنم را گشود ناگاه از آن ، زبانه اى به آسمان بلند شد و به خروش ‍ آمد که در بیم شدم . پس گفتم : اى جبرئیل بگو که پرده را بیندازد.
فى الحال مالک امر فرمود آن زبانه را که به جاى خود برگردد، پس ‍ برگشت .
۳- به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است که حق تعالى هیچ کس ‍ را خلق نفرموده مگر آنکه منزلى در بهشت و منزلى در جهنم برایش قرار داده است ، پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساکن مى شوند منادى ، اهل بهشت را صدا مى زند که به سوى جهنم نظر کنید پس ‍ به سوى جهنم نظر مى کنند و منزلهاى ایشان را در جهنم مى بینند که این منزلى است که اگر معصیت الهى مى کردید داخل این منازل مى شدید؛ پس ‍ ایشان را آنچنان فرح و شادى روى دهد که اگر مرگ در بهشت باشد از شادى آنکه از چنین عذابى نجات یافته اند بمیرند. پس منادى اهل جهنم را ندا کند که به جانب بالا نظر کنید، چون نظر کنند منازل ایشان را در بهشت و نعمتهائى که در آنجا مقرر شده ببینند به ایشان بگویند که اگر اطاعت الهى مى کردید این منازل در اختیار شما بود؛ پس ایشان را اندوه فرا گیرد که اگر مرگ باشد بمیرند. پس منازل اهل جهنم را در بهشت به نیکوکاران دهند و منازل اهل بهشت را در جهنم به بدکاران دهند و این است تفسیر آیه که حق تعالى در شاءن اهل بهشت مى فرماید، که ایشانند وارثانى که بهشت را به میراث برند و در آن مخلد و پایدار خواهند بود.
۴- و نیز از آن حضرت مرویست که چون اهل بهشت داخل بهشت شوند و اهل جهنم به جهنم در آیند منادى از جانب خداوند ندا کند که اى اهل بهشت و اى اهل جهنم ، اگر مرگ به صورتى از صورتها در آید خواهید شناخت ؟ گویند: نه . پس مرگ را به صورت گوسفند سیاه و سفیدى در میان بهشت و دوزخ بیاورند و به ایشان گویند: ببینید، این مرگ است . پس حق تعالى امر فرماید که آن را ذبح کنند آنگاه مى فرماید که اى اهل بهشت ! همیشه در بهشت خواهید بود و مرگى براى شما نیست ، و اى اهل جهنم ، همیشه در جهنم خواهید بود و براى شما مرگ نیست ؛ و این است قول خداوند عالمیان که فرمود و انذرهم یوم الحسره اذ قضى الامر. بترسان ایشان را از روز حسرت در روزى که کار هر کس منقضى شده و به پایان رسیده باشد و ایشان از آن روز غافلند. حضرت فرمود: مراد این روز است که حق تعالى اهل بهشت و جهنم را فرمان مى دهد که همیشه در جاى خود باشند و مرگ براى ایشان نباشد و در آن روز اهل جهنم حسرت برند ولى سودى ندهد و امید ایشان قطع گردد
۵- از حضرت امیرالمؤ منین منقول است که فرمود: براى اهل معصیت نَقبها(۳۰) در میان آتش زده اند، و پاهاى ایشان را در زنجیر کرده اند، و دستهاى ایشان را در گردن غل کرده اند، و بر بدنهاى ایشان پیراهنهائى از مس گداخته پوشانیده اند و جبه ها از آتش براى ایشان بریده اند، در میان عذابى گرفتارند که گرمیش به نهایت رسیده و درهاى جهنم را بر روى ایشان بسته اند، پس هرگز آن درها را نمى گشایند و هرگز نسیمى بر ایشان داخل نمى شود و هرگز غمى از ایشان برطرف نمى شود، عذاب ایشان پیوسته شدید است و عقاب ایشان همیشه تازه است ، نه خانه ایشان و نه عمر ایشان به سر مى آید؛ به مالک استغاثه مى کنند که از پروردگار خود بخواه که ما را بمیراند. در جواب مى گوید که همیشه در این عذاب خواهید بود.
۶- به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است که در جهنم چاهى است که اهل جهنم از آن استعاذه مى نمایند و آن جاى هر متکبر جبار و معاند است و هر شیطان متمرد و هر متکبرى که ایمان به روز قیامت نداشته باشد و هر که عداوت آل محمد صلى الله علیه و آله داشته باشد. و فرمود: کسى که در جهنم عذابش از دیگران سبک تر باشد کسى است که در دریاى آتش باشد و دو نعل از آتش در پاى او و بند نعلینش از آتش باشد که از شدت حرارت مغز دماغش مانند دیگ در جوش باشد و گمان کند که از جمیع اهل جهنم عذابش بدتر است و حال آنکه عذاب او از همه آسانتر باشد.
__________________________________________________
۳۰- نقب : سوراخ .
بحار الانوار ج ۸ ص ۲۸۰
تفسیر مجمع البیان  ج ۶ ص  ۲۱۷
بحار الانوار ج ۸ ص ۳۴۶
منازل الاخره  ص ۱۲۶
بحار الانوار ج ۸ ص

عید سعید غدیر +سخنانی از معصوم

ضمن تبریک عید سعید غدیر  

ای کاش همه عمل میکردیم .زمانه ای شده چشم و هم چشمی زیاد شده  ...

برای مردم تقسیم زمان هم مشکل و مشکل  میدانند و 

خیلی چیزهای دیگر...  

اما معصومین همه چیز را گفتند  ..

ای کاش همه درس میگرفتیم و تنها اسممون  شیعه نبود  عمل هم مهمه .. 

اگه خدا به فریادمون نرسد این ره که می رویم سرانجام خوبی ندارد..

****** 

 امام رضا (ع) می‌فرمایند: بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.

امیدواریم همه از عمل کنندگان به احادیث گهربار امامان معصوم (ع) باشیم چراکه عمل به سخنان معصومین (ع) می‌تواند راه‌گشای زندگی ما باشد.

امام رضا (ع) می‌فرمایند:

1- زمانی‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌ عافیت‌ 10 جزء است‌، که‌ 9 جزء آن‌ در کناره‌گیری‌ از مردم‌ و یک‌ جزء آن‌ در خاموشی‌ است‌.

2- بخیل‌ را آسایشی‌ نیست‌، حسود را خوشی‌ و لذتی‌ نیست‌، زمامدار را وفایی‌ نیست‌ و دروغگو را مروت‌ و مردانگی‌ نیست‌.

3- ایمان‌ چهار رکن‌ است‌: توکل‌ بر خدا، رضا به‌ قضای‌ خدا، تسلیم‌ به‌ امرخدا، واگذاشتن‌ کار به‌ خدا.

4- بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن‌، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.

5- پنج‌ چیز است‌ که‌ در هر کس‌ نباشد امید چیزی‌ از دنیا و آخرت‌ به‌ او نداشته‌ باش‌: کسی‌ که‌ در نهادش‌ اعتماد نبینی‌ و کسی‌ که‌ در سرشتش‌ کرم‌ نیابی‌ و کسی‌ که‌ در خلق‌ و خوی‌اش‌ استواری‌ نبینی‌ و کسی‌ که‌ در نفسش‌ نجابت‌ نیابی‌ و کسی‌ که‌ از خدایش‌ ترسناک‌ نباشد.

6- هر که می‌خواهد معده‌اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.

7- هر چیز سودمند و نیروزا برای جسم که موجب تقویت بدن می‌شود، حلال است و هر چیز زیان‌آور که نیروی آدمی را می‌گیرد یا کشنده است، حرام است.

8- بکوشید که زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: زمانی برای مناجات با خدا، زمانی برای تأمین معاش، زمانی برای معاشرت با برادران و معتمدانی که عیب‌هایتان را به شما می‌شناسانند و در دل شما را دوست دارند و ساعتی برای کسب لذّت‌های حلال. با بخش چهارم توانایی انجام دادن سه بخش دیگر را به دست می‌آورید.

فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله علیه

 

 دلیل اصرار آیت الله بهجت برای زیارت عبدالعظیم حسنی چه بود؟
حضرت آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه :
به زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام،
اصرار داشتند و می فرمودند:
«اهل تهران اگر هفته ای یک مرتبه
به زیارت ایشان نروند، جفا کرده اند.»…
ایشان وقتی می خواستند
به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شوند
و نیز در بازگشت از حرم مطهر رضوی،
اصرار داشتند از سر راه باید
حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام برویم.
یکبار اتفاق افتاد که ما در راه بازگشت از مشهد
نزدیک ساعت 12 شب به تهران رسیدیم،
نیمه شب بود در حرم بسته بود ولی ایشان فرمودند:
« اثاث را می گذاریم پشت درحرم،
همین جا می مانیم تا در حرم باز شود»،
ایشان پشت در حرم می ماندند و می گفتند:
« به هر نحوی هست نباید محروم شویم».
ابن قولویه در کامل الزّیارات از
علیّ ابن حسین ابن موسی بن بابویه و
او از محمّد ابن یحیی اشعری عطار قمی روایت کرده
یکی از اهالی ری گفت
 

بر حضرت ابوالحسن العسکری امام هادی علیه السّلام
وارد شدم آن جناب از من پرسید کجا بودی؟
عرض کردم به زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام رفته بودم
آن حضرت فرمود بدان و آگاه باش
اگر قبر عبدالعظیم حسنی علیه السّلام را که در نزد
شماست زیارت کرده بودی مثل آنست که
حضرت حسین ابن علی را در کربلا زیارت کرده باشی .

نظم و ترتیب در امور!

بعضیا یه ژنی دارن که باعث میشه دری که باز میکنن نبندن مثلا در اتاق ، کشو ، کمد ، شامپو ، خمیر ریش ، خمیر دندون … اینا یه گروه ازونایی هستن که خیلی رو اعصابن و باید از پلک آویزنشون کرد ! بابان نظم هم چیز خوبیه تو زندگی تا کی باید به بچه آدمیزاد ابتدایی ترین چیزها رو تو سن ۷۰ سالگی یاد داد؟ تا کی؟

یادش بخیر یکی از اساتید بزرگ خراسان که برای تحویل اسناد و مدارکش رفته بودم  به قرمز دیوار کتابخانه اش نوشته بود جمله ای را که بد نیست در اینجا آن را بیاورم :

آن کس را که عقل نبود  گناهش گناه نیست

واقعا ممکنه همون ۷۰ ساله هم که هنوز چیز یاد نگرفته  ممکنه واقعا عیبش نباشد .

عجب دنیا و عجب انسانهاییی هستیم ما

اما خوشم میاد که خدای مهربانم نعمتهای خیلی خوب مثل فراموشی داده به ما

چرا که از همین الان باید فراموش کنم رفتار این هفت ساله ها رو ..

و دعا کنیم که همنشین انسانهای با نظم و ترتیب شویم ..

عجب چیزیست این نظم و ترتیب در زندگی..

مدیران(فرق مدیران ایران و اروپا )

در رونامه  اصفهان امروز آمده بود
فرق مدیران ایران و اروپا
     چهلستون :
شاید شما که این مطلب را می خوانیدمدیر باشید یا بعد مدیر بشوید شاید قبلا مدیر بوده اید شاید اصلا مدیر نشوید یا نخواستید بشوید. در هر حال بد نیست که تفاوت های اساسی بین مدیران در ایران و قاره تمدن را بدانید.
اروپا: موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده می شود.
ایران: موفقیت مدیر سنجیده نمی شود خود مدیر بودن نشانه موفقیت است.
اروپا: مدیران بعضی وقتها استعفا می دهند
ایران: عشق به خدمت مانع از استعفا می شود.
اروپا: افراد از مشاغل پایین شروع می کنندو به تدریج ممکن است مدیر شوند.
ایران: افراد مادرزادی مدیر هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت
بزرگترین های کشور است.
اروپا: برای یک پست مدیریت ، دنبال مدیر می گردند.
ایران : برای یک فرد ، دنبال پست مدیریت می گردند و در صورت لزوم این پست ساخته می شود .
اروپا : یک کارمند ساده ، ممکن است سه سال بعدمدیر شود .
ایران :یک کارمند ساده ، سه سال بعد همان کارمند ساده است ، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده .
  اروپا : اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند  اورا مشاور  مدیریت می کنند .
ایران : اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده ای نکنند اورا مشاور مدیریت می کنند.
اروپا : اگر کسی از کار بر کنار شود ، عذر خواهی می کند و حتی ممکن است محاکمه شود .
ایران : اگر کسی از کار بر کنار شود ، طی مراسم با شکوهی از او تقدیر  می شود .
حالا دوستان همکاران و مدیران عزیز خودتان قضاوت کنید یا بهتر بگویم خودتان را
مورد قضاوت قرار دهیددر کدام دسته هستید
 اسکن تهیه شده در پیوست می باشد و در البوم عکسها
 

پیام امام خمینی (ره) به مناسبت 17 شهریور

پیام امام خمینی (ره) به مناسبت 17 شهریور
ملت شریف و شجاع ایران بار دیگر شاه با دستور حکومت نظامى در تهران و سایر شهرستان هاى بزرگ ایران ، ثابت کرد که پایگاهى در میان ملت ندارد. اعلام حکومت نظامى در محیطى آرام به اقرار رادیو و مطبوعات ایران که راهپیمایى با کمال آرامش در آن انجام مى گرفت ، نه تنها قانونى نیست بلکه جرم است و دستور دهنده آن مجرم. شاه براى به رگبار بستن مردم بى دفاع و مظلوم هیچ بهانه اى را بهتر از حکومت نظامى ندید. روزهاى اخیر، تهران و سایر شهرستان هاى مهم ایران براى اظهار مظلومیت و مخالفت با مجرمى که 35 سال بر مقدرات آنان سلطه دارد و جنایات و خیانت هاى او در کشور و مخالفت هاى او با قانون اساسى واضح است ، شاهد راهپیمائى هاى آرام بود اظهار مخالفت با مجرمى که تمام هستى ملت را به باد داده است ، از طرف کسانى بود که در حد عالى شعور سیاسى و دینى بودند، به طورى که حاضر شدند ارتش را گلباران کنند ولى دولت آشتى ملى آنان را به عنوان شعار برخلاف قانون اساسى ، محکوم نمود و حال آنکه شعار آنان بر ضد قانون اساسى شکن یعنى شاه بود شعار بر ضد رژیم تحمیلى غیر قانونى بود، اظهار مظلومیت بود ولى واقعیت این است که شاه مى خواهد انتقام خود را از ملت بى دفاع بگیرد و با صحنه سازى هاى مبتذل ، ملت بى دفاع را به مسلسل ببندد و نفس ها را به خیال باطل خودش در سینه خفه گرداند، ولى دیگر دیر شده است و ملت مظلوم و بیدار ایران آگاه گردیده اند من هنوز اطلاع دقیقى از کشتگان و مجروحان در سراسر ایران ندارم ولى خبرگزارى ها تعداد کشتگان را به صدها نفر گزارش داده اند و خبرهائى از ایران ، این تعداد را بیش از هزار نفر مى گویند اکنون بر ملت شجاع ایران است که به هر ترتیبى که ممکن است به مجروحین بى شمار خود، خون ، دوا و غذا برساند و از هر گونه کمک مالى دریغ ننماید.
چهره ایران امروز گلگون است و دلاورى و نشاط در تمام اماکن به چشم مى خورد، آرى اینچنین است راه امیر مومنان على (ع ) و سرور شهیدان امام حسین (ع ). اى کاش خمینى در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع براى خداى تعالى کشته مى شد.

دفتر برکت

سید کریم را خیلی ها می شناختند.او از بندگان صالح خدا بود و پس از مرگش مردم فهمیدند که <صاحب مقام تشرف>بوده وچند بار به محضر حضرت حجت(عج)رسیده.او در شهر کفاشی کوچکی داشت وروز و شبش را باوصله وپینه گیوه ونعلین مردم سر می کرد.وضع مالی اش خوب نبود اما آبرومندانه زندگی می کرد تا آنکه گرانی به جان شهر افتاد وکمر خیلی ها راخم کرد.سید کریم احتمالا از دهک های پایین زمانه خودش بود که خیلی زود کاسه چه کنم،چه کنم به دست گرفت.درنهایت دو دوتایش،چهارتا نشد ودر یکی از همان روزهایی که کفگیرش به ته دیک خورده بود،صاحبخانه از راه رسید وبه جرم عقب افتادن اجاره خانه،همه اسباب واثاثیه اش را جمع کرد وریخت وسط کوچه،از اینجا به بعد داستان را از زبان مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی بخوانید<یکی از مواردی که او امام زمان{عج)را دید روزی  بودکه صاحبخانه وسایلش راریخته بود توی کوچه.حضرت حجت به او گفت<اگر وصال ما را می خواهی،باید بر این مشکلات صبر کنی>.سید کریم هم جواب شیرینی داد وگفت:آقا جان !شما اهل بیت مصیبت زیاد دیده اید اما بلای مستاجری رانچشیده اید!امام با شنیدن شوخی سید تبسم کرد.این روزها خیلی ها مانند سید کریم داستان ما دغدغه معاش دارندو خرجشان برای دخل شان دهن کجی می کند.البته حالا به لطف مراجع قضایی و نیروی انتظامی بعید است که دیگر صاحبخانه ای مثل قدیم وسایل مستاجرش را بریزدوسط خیابان.اما خیلی ازما در این روزگار کرایه خانه وقسط قرضمان عقب افتاده ومدام برایمان اخطارنامه می آید که همین امروز و فردا چکتان را اجرا می گذاریم وحقوق ضامن را قطع می کنیم واز اینجور تهدیدات.زندگی قرار نیست همیشه روی خوشش را به ما نشان دهد و دست اندازهایی هم دارد که هر از گاهی آرامش وآسایش ما را به یغما می برد.در میان ائمه اطهار(ع)،بیشترین روایات اقتصادی از امام هشتم(ع)است و می توان بسیاری از بحران های مالی این روزگار رادر دو ساحت مردم وحاکمان چاره اندیشی کرد.مقام معظم رهبری چند سالی است که بر مسئله اقتصاد و به ویژه اقتصاد مقاومتی تاکید دارند و این موضوع رامی توان در نامگذاری سال ها نیز دریافت.
 
منبع  قدس فرهنگی  ویژنامه فرهنگ واقتصاد رضوی

متن یادداشتی از خانم تهمینه میلانی

از همین امروز ، وقتی بچه هایمان به مدرسه می روند ، به ایشان بگوییم :
 
عزیزم ! من نمی خواهم تو بهترین باشی ، فقط می خواهم تو خوشحال و خوشبخت باشی ، اصلاً مهم نیست که همیشه نمره 20 بگیری بجای 20 می توانی 16 بگیری اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببری .
عزیزم از "ترین " پرهیز کن ، چرا که خوشبختی جایی هست که خودت را با کسی مقایسه نکنی .
حتی نخواه خوشبخت ترین باشی ، بخواه که خوشبخت باشی و برای این خواسته است تلاش کن ، همین .
یادمان هست که از وقتی به دنبال پسوند "ترین " رفتیم ، خوشبختی از ما گریخت ، از 19/75 لذت نبردیم چون یکی 20 شده بود .
از رانندگی با پراید و... لذت نبردیم چون ماشین های مدل بالاتری در خیابان ، در حالا خودنمایی بود .
از بودن کنار عشقمان لذت نبردیم چون مدرک تحصیلی و پول توی جیب او ، کمتر از بسیاری دیگر بود .
همچنین ، از خانه مان ، از شغلمان ، از درآمدمان ، از خانواده و دوستانمان و...
 

می خواهم بگویم ، تحت تأثیر آموزه های غلط بسیاری از ما فقط به بهترین ، بیشترین و بالاترین  چسبیدیم ، در نتیجه تبدیل به انسانهایی افسرده و همیشه نالان شده ایم

مناجات

 

صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن 

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن 

 زان پیشتر که عالم فانی شود خراب 

ما را زجام باده‌ی گلگون خراب کن –حافظ

این غزلی است که آقا میرزا ملکی تبریزی (عاشق. عارف و دل سوخته) در قنوت نماز شب می خوانده. وی در عرفان و اخلاق و سلوک شاگرد آیت الله آخوند ملا حسینقلی همدانی – رضوان الله- بوده است و استاد اخلاق امام (ره)و استاد علامه طبا طبایی وعلامه همیشه خود را مدیون این استاد می دانستند. از مرحوم ملکی آثار ارزنده ای از جمله اسرار الصلاه، المراقبات، اعمال السنه، رساله ای در فقه و رساله لقاء الله به جای مانده است

خوندن این متن کمتر از 2 دقیقه وقت میگیره

بخون و لذت ببر و یاد من هم باش..

  اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: من رفتنی ام!

گفتم: یعنی چی؟

گفت: دارم میمیرم

گفتم: دکتر دیگه ای رفتی، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم یعنی خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

  ادامه مطلب ...

کتابخانه بی کتاب

به نقل از عصر ایران:

دانشگاه پلی‌تکنیک فلوریدا کتابخانه‌ی عظیمی بدون هیچ قفسه‌ و کتاب چاپی تاسیس کرد.

به گزارش ایسنا، کتابخانه تازه‌تاسیس دانشگاه پلی‌تکنیک فلوریدای آمریکا بدون هیچ قفسه و کتاب چاپی 135 هزار جلد کتاب دیجیتالی به دانشجویان عرضه می‌کند.
به گفته‌ی مدیر کتابخانه‌های این دانشگاه، هیچ کتاب فیزیکی در این محیط وجود ندارد اما دانشجویان به صورت قرضی به کتاب‌های چاپی دانشگاه دولتی فلوریدا دسترسی خواهند داشت.
این بنای بزرگ و سفیدرنگ یک هزار متر مکعب فضا دارد و معماری آن را «سانتیاگو کالاتراوا»، هنرمند اسپانیایی انجام داده است.
در این کتابخانه بجای قفسه‌های پر از کتاب‌های خاک‌گرفته تعدادی رایانه‌، میز و مکان‌های راحتی برای مطالعه تعبیه شده است. آثار این مرکز فرهنگی بیشتر در حوزه‌های علوم و فناوری، مهندسی و ریاضیات هستند.
به گزارش گاردین‌، این نخستین کتابخانه بی‌کتاب آمریکا نیست‌، کتابخانه «ژورنال» تگزاس نیز پیش از این با همین سیستم فعالیت داشت، اما آثار آن به آرشیو مجلات و نشریات محدود می‌شد.
علی‌رغم این که کتابخانه‌های دیجیتال مورد استقبال همه کتاب‌دوستان جهان نیستند‌، اما مسئولین کتابخانه فلوریدا معتقدند در این نوع کتابخانه یافتن اطلاعات و کتاب‌ها آسانتر است و افراد در جریان پیدا کردن کتاب مورد نظرشان اطلاعات تصادفی جدیدی هم به دست می‌آورند.
مخالفان این نوع کتابخانه نیز معتقدند در چنین فضایی حس خاص جستجو کردن میان قفسه‌های کتاب و لمس کتاب‌های چاپی از بین می‌رود.

توکل بر خدا

 

خداوند میفرمایند:
به عزت و جلالم سوگند هرکس به غیر من امید ببندد آرزویش را ناکام میکنم ،لباس مذلت را نزد مردم بر او پوشانده و او را از درگاهم دور میکنم ،آیا در سختی ها به من امید بسته ، در حالی که سختی ها در دست قدرت من است؟آیا به غیر من دل بسته و بر در دیگران میکوبد و بدانها میاندیشد در حالی که کلید های درهای بسته در اختیار من است؟ و در من برای کسی که مرا بخواندگشوده است؟
کیست که در ناهمواریها به من امید بست و نا امیدش کردم ؟کیست که در امور مهم به من امید داشت و ناکامش ساختم ؟آرزو های بندگانم رانزدخویش نگاه داشته ام ولی گویی آنها از نگهبانی من خشنود نیستند !آسمانها را از فرشتگان پر کرده ام تا تسبیح مرا گویند و به آنان فرمان داده ام که درها را میان من وبندگانم نبندندولی آنان به گفته هایم اعتماد ندارند آیا کسی که به او دشواری رسیده نمیداند هیچکس جزمن و با اجازه من نمیتواند آن دشواری را برطرف کند ؟اورا چه شده که از من غافل است ؟

ماشین دودی ..

یکی از دوستان ما که مرد نکته سنجی است، یک تعبیر بسیار لطیف داشت که اسمش را گذاشته بود: « منطق ماشین دودی». می گفتیم منطق ماشین دودی چیست؟ می گفت من یک درسی را از قدیم آموخته ام و جامعه را روی منطق ماشین دودی می شناسم.

 
وقتی بچه بودم، منزلمان در حضرت عبدالعظیم بود و آن وقتها قطار راه آهن به صورت امروز نبود و فقط همین قطار تهران-شاه عبدالعظیم بود. من می دیدم که قطار وقتی در ایستگاه بود، بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می کنند و به زبان حال می گویند: « ببین چه موجود عجیبی است!» معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود، با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به او نگاه می کردند تا کم کم ساعت حرکت قطار می رسید و قطار راه می افتاد. همین که راه می افتاد، بچه ها می دویدند، سنگ بر می داشتند و قطار را مورد حمله قرار می دادند. من تعجب می کردم که اگر به این قطار باید سنگ زد، چرا وقتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمی زنند و اگر باید برایش اعجاب قائل بود، اعجاب بیشتر در وقتی است که حرکت می کند.این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم.
  
دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است، مورد احترام است. تا ساکت است، مورد تعظیم و تجلیل است. اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت، نه تنها کسی کمکش نمی کند، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود و این نشانه یک جامعه مرده است. ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه ساکت؛ متحرکند نه ساکن؛ باخبرترند نه بی خبرتر».

معصومیت کودکانه

یک انسان شناس به تعدادی از بچه های آفریقایی یک بازی را پیشنهاد کرد:
او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود.
هنگامی که او فرمان دویدن را داد ، تمامی بچه ها دستان یکدیگر را گرفتند و  با یکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال نشستند.
 
هنگامی که انسان شناس از این رفتار آنها پرسید درحالیکه یک نفر می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود.
آنها گفتند: آبونتو(UBUNTU) ، چگونه یکی از ما میتونه خوشحال باشه در حالیکه دیگران ناراحت اند.
(آبونتو در فرهنگ ژوسا یعنی من هستم چون ما هستیم) 
 
 

دلبستگی مال دنیا

یکی ازعلمای ربانی نقل می کرد:درایام طلبگی دوستی داشتم که ساعتی داشت وبسیارآن رادوست می داشت ،همواره دریادآن بودکه گم نشودو آسیبی به آن نرسد،اوبیمارشدوبراثربیماری آنچنان حالش بدشدکه حالت احتضاروجان دادن پیداکرد، دراین میان یکی ازعلماءدرآنجا حاضربودواوراتلقین می دادومی گفت :بگولااله الاالله اودرجواب می گفت : نشکن نمی گویم :ماتعجب کردیم که چرابه جای ذکرخدا،می گوید:نشکن نمی گویم ، همچنان این معمابرای مابدون حل ماند،تااینکه حال آن دوست بیمارم اندکی خوب شدومن ازاوپرسیدم ،این چه حالی بودکه پیداکردی ،مامی گفتیم بگولا اله الاالله ،تودرجواب می گفتی :نشکن نمی گویم .
 
اوگفت :اول آن ساعت را بیاوریدتابشکنم ،آن راآوردندوشکست. ،سپس گفت من دلبستگی خاصی به این ساعت داشتم ،هنگام احتضارشمامی گفتیدبگولااله الاالله ،شخصی شیطان را دیدم که همان ساعت رادریک دست خودگرفته ،وبادست دیگرچکشی بالای آن ساعت نگه داشته ومی گوید:اگربگوئی لااله الاالله ،این ساعت رامی شکنم ،من هم به خاطرعلاقه وافری که به ساعت داشتم می گفتم :ساعت رانشکن ،من لااله الا الله نمی گویم !

پوستین کهنه در دربار

ایاز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ایران) در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید، چارق و پوستین دوران فقر و غلامی خود را به دیوار اتاقش آویزان کرده بود و هر روز صبح اول به آن اتاق می‌رفت و به آنها نگاه می‌کرد و از بدبختی و فقر خود یاد می‌‌آورد و سپس به دربار می‌رفت. او قفل سنگینی بر در اتاق می‌بست. درباریان حسود که به او بدبین بودند خیال کردند که ایاز در این اتاق گنج و پول پنهان کرده و به هیچ کس نشان نمی‌دهد. به شاه خبر دادند که ایاز طلاهای دربار را در اتاقی برای خودش جمع و پنهان می‌کند. سلطان می‌دانست که ایاز مرد وفادار و درستکاری است. اما گفت: وقتی ایاز در اتاقش نباشد بروید و همه طلاها و پولها را برای خود بردارید.
نیمه شب، سی نفر با مشعل‌های روشن در دست به اتاق ایاز رفتند. با شتاب و حرص قفل را شکستند و وارد اتاق شدند. اما هرچه گشتند چیزی نیافتند. فقط یک جفت چارق کهنه و یک دست لباس پاره آنجا از دیوار آویزان بود. آنها خیلی ترسیدند، چون پیش سلطان دروغزده می‌شدند.
 

وقتی پیش شاه آمدند شاه گفت: چرا دست خالی آمدید؟ گنجها کجاست؟ آنها سرهای خود را پایین انداختند و معذرت خواهی کردند.سلطان گفت: من ایاز را خوب می‌شناسم او مرد راست و درستی است. آن چارق و پوستین کهنه را هر روز نگاه می‌کند تا به مقام خود مغرور نشود. و گذشته اش را همیشه به یاد بیاورد

اندکی خلوت با خود و معبود..


امروز جمعه 24 مرداد عین اب رودخانه سریع داره رد میشه ..

ما آدما دنبال چه چیز هستیم؟!


بد جور سرگردان به نظر میرسیم!


اصلا سال و ماه و هفته و روزها و دقیقه ها و ثانیه ها برای چه خلق شدند؟


ما کجای این کره خاکی هستیم..


بیاد حرف های پروفسور خدا دوست افتادم .کرسی را میخواستند به او واگذار کنند  خانم مجری که گویا چشم پزشک هم بود شروع به تمجید و تعریف و شعر خوانی برای استاد کرد  البته حق این استاد بزرگ چشم پزشکی دنیا هم هست  او کسی هست که 20 هزار چشم و وسیله بینایی شد و بعد از 7 یا 8 دهه از زندگی اش فقط خدمت به خلق را مهم میدانست..


او گفت زمانی که از من میگویید  انگار جلو آینه ام به خودم میگویم تو کی هستی؟


استاد تواضع فوق العاده ای داشت همه منتظر حرفهای متفاوتی بودیم  واقعا هم حرف هایشان متفاوت بود از خدا و خودشناسی بود از کرات و آسمانها و سرعت نور بود!


با سخنانش انسان بیشتر پی به قدرت خالقش میبرد ..


حال من در عجبم

چرا عده ای از ما آدم ها این همه گذر ایام را میبینیم .قدرت خدا را میبینیم هر روز جنازه هایی را بر دوش مردم به سمت آرامستان های ابدی میبینیم خیلی چیزها را میبینیم

اما

باورمان نمیشود چرا؟  در نهایت این سرعت گذشتن زمان است..

باید به خود اییم تا کی؟؟

به قول استاد خدادوست ما مشعل داریم  بازی های المپیک را یادتان هست قبل آن  تا شروعش مشعل دست آدم هاست و وظیفه انان رساندن مشعل فروزان به دست دیگری  وظیفه ما هم انگار همین است. دادن مشعل فروزان به نسل بعدی


آموزش و تربیت درست -نسلی درست - ژاپنی ها را که یادتان هست - من یادم نمیرود - شما هم یادتان نرود..


دوست بداریم همدیگر را ...