نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

۵فلسفه زندگی

۱. به کسی اجازه ندهید تا در زندگی‌تان برتری یابد در حالی‌که شما فقط یک ترجیح برای آنها هستید.
۲. هرگز برای هر رابطه‌ای در زندگی‌تان گریه نکنید چون برای کسی که گریه می‌کنید ارزش اشک‌هایتان را ندارد و کسی که ارزش‌اش را دارد به شما هرگز اجازه نمی‌دهد که گریه کنید.
۳. با دیگران باادب رفتار کنید حتّی در برابر آنانی که رفتار مناسبی با شما ندارند، نه به این خاطر که آنها خوب نیستند بلکه به این خاطر که شما خوب هستید.
۴. هرگز شادکامی‌تان را در دیگران جستجو نکنید چرا که باعث می‌شود احساس تنهایی کنید، در عوض آن را در خودتان جستجو کنید، با این کار شما احساس شادی خواهید کرد حتّی اگر تنها مانده باشید.
۵. زمانی‌که شادی در دستان ماست، همیشه کوچک به نظر می‌آید، ولی وقتی که یاد می‌گیریم آن را با دیگران قسمت کنیم، درمی‌یابیم که چقدر بزرگ و فوق‌العاده است.

سعی کن با مشکلاتت کنار بیایی

صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود!
با خودش گفت: هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود!
هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم! این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت!
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود!
اوکی امروز دم اسبی میبندم! همین کار رو کرد و خیلی بهش میو...مد!
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!!
فریاد زد: ایول!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!
.........
همه چیز به نگاه تو بر میگرده ...
هر کسی داره با زندگیش میجنگه ...
پس سعی کن با مشکلاتت کنار بیایی ... !

حد کمال

سادگی در رفتار آخرین حد کمال است. بسیاری از مردم از ترس آنکه مبادا آنان را معمولی فرض کنند، از طبیعی بودن هراسان‌اند.

شعر کامل یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

حتما شما هم این مصرع زیبا را زیاد شنیده اید ولی احتمالا بقیه شعر را نمی دانید و شاعر آن را نمی شناسید . این شعر از آقای دکتر محمود اکرامی فر است . ایشان مجموعه شعری دارند به نام دریا تشنه است . این سروده زیبا تقدیم به همه شیفتگان مولا علی ( ع ) .
از بیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است
 آسمان بازیچه ی طوفان ماست
ابر نعش آه سرگردان ماست....
 باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا آن می شود
 می روم افتان و خیزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر
 آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است
 فاش می گویم که مولایم علیست
آفتاب صبح فردایم علیست
 هر که در عشق علی گم می شود
 مثل گل محبوب مردم می شود
 تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم
 بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
 یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد
 یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره ها دریا شدند
 یاعلی گفتیم و طوفانی شدیم
مست از آن دستی که می دانی شدیم
 یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت
کوفه در تزویر خود پایان گرفت
 کوفه یعنی دستهای ناتنی
کوفه یعنی مردهای منحنی
 کوفه یعنی مرد آری مرد نیست
یا اگر هم هست صاحب درد نیست
 عده ای رندان بازاری شدند
عده ای رسوایی جاری شدند
 آن همه دستی که در شب طی شدند
ابن ملجم های پی در پی شدند........
 از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی
        - دکتر محمود اکرامی فر -
       کتاب: « دریا تشنه است »

ای جوان ترین رشید تاریخ کی می آیی

سپاس مولا را نه فقط برای آنکه از متمسکین وموالیانت شدم بلکه هزاران سپاس که فرزندانت وائمه ی معصومینت را یک به یک ، از اولین شان تا آخرین شان مهدی دوست می دارم.

عملی که ثواب نود حج رسول خدا را دارد!

 امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود:
 
 «روزی حسین بن علی علیه السّلام در دامان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم قرار داشت. حضرت با او بازی می کرد و وی را می خنداند. عایشه گفت: ای رسول خدا، چه محبت شگفت انگیزی به این کودک داری! فرمود: وای بر تو! چگونه او را دوست ندارم و بدو محبت نورزم و حال آنکه میوه دل و نور چشمم است! آگاه باش که امتم او را خواهند کشت و هر که بعد از وفاتش به زیارت او بشتابد، خداوند یک حج از حج های مرا برای او [در نامه اعمالش] می نویسد.
عایشه گفت: ای رسول خدا، یک حج از حج هایت؟ فرمود: آری، بلکه دو حج از حج هایم.
گفت: ای رسول خدا، دو حج از حج هایت؟!
فرمود: آری بلکه چهار حج.
پس پیوسته حضرت پیامبر تعداد حج ها را افزون ساخت تا اینکه شمار آنها به نود حج از حج های رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم همراه با عمره آنها بالغ شد.»
پی نوشت: امام حسین علیه السّلام کشتی نجات، ص۲۹.

عید سعید غدیر +سخنانی از معصوم

ضمن تبریک عید سعید غدیر  

ای کاش همه عمل میکردیم .زمانه ای شده چشم و هم چشمی زیاد شده  ...

برای مردم تقسیم زمان هم مشکل و مشکل  میدانند و 

خیلی چیزهای دیگر...  

اما معصومین همه چیز را گفتند  ..

ای کاش همه درس میگرفتیم و تنها اسممون  شیعه نبود  عمل هم مهمه .. 

اگه خدا به فریادمون نرسد این ره که می رویم سرانجام خوبی ندارد..

****** 

 امام رضا (ع) می‌فرمایند: بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.

امیدواریم همه از عمل کنندگان به احادیث گهربار امامان معصوم (ع) باشیم چراکه عمل به سخنان معصومین (ع) می‌تواند راه‌گشای زندگی ما باشد.

امام رضا (ع) می‌فرمایند:

1- زمانی‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌ عافیت‌ 10 جزء است‌، که‌ 9 جزء آن‌ در کناره‌گیری‌ از مردم‌ و یک‌ جزء آن‌ در خاموشی‌ است‌.

2- بخیل‌ را آسایشی‌ نیست‌، حسود را خوشی‌ و لذتی‌ نیست‌، زمامدار را وفایی‌ نیست‌ و دروغگو را مروت‌ و مردانگی‌ نیست‌.

3- ایمان‌ چهار رکن‌ است‌: توکل‌ بر خدا، رضا به‌ قضای‌ خدا، تسلیم‌ به‌ امرخدا، واگذاشتن‌ کار به‌ خدا.

4- بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن‌، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.

5- پنج‌ چیز است‌ که‌ در هر کس‌ نباشد امید چیزی‌ از دنیا و آخرت‌ به‌ او نداشته‌ باش‌: کسی‌ که‌ در نهادش‌ اعتماد نبینی‌ و کسی‌ که‌ در سرشتش‌ کرم‌ نیابی‌ و کسی‌ که‌ در خلق‌ و خوی‌اش‌ استواری‌ نبینی‌ و کسی‌ که‌ در نفسش‌ نجابت‌ نیابی‌ و کسی‌ که‌ از خدایش‌ ترسناک‌ نباشد.

6- هر که می‌خواهد معده‌اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.

7- هر چیز سودمند و نیروزا برای جسم که موجب تقویت بدن می‌شود، حلال است و هر چیز زیان‌آور که نیروی آدمی را می‌گیرد یا کشنده است، حرام است.

8- بکوشید که زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: زمانی برای مناجات با خدا، زمانی برای تأمین معاش، زمانی برای معاشرت با برادران و معتمدانی که عیب‌هایتان را به شما می‌شناسانند و در دل شما را دوست دارند و ساعتی برای کسب لذّت‌های حلال. با بخش چهارم توانایی انجام دادن سه بخش دیگر را به دست می‌آورید.

مشروعیت شیعه از خطبه ی غدیر

 

بررسی دلایل خود پیامبر (ص) در ابلاغ امامت علی بن ابیطالب (ع) به عنوان امیرالمؤمنین، دلایلی که همواره روشنگر راه مسلمانان و شیعیان خواهد بود.خود پیامبر (ص) دلیل می آورند!
پس از آنکه پیامبر (ص) در غدیر همگان را فراخواندند و غرض خویش را از این اجتماع آمدن جبرئیل آن هم برای سه مرتبه و دستور الهی مبنی بر ابلاغ وحی بیان نمودند فرمودند:
فاعلم کلّ ابیض و اسود أنّ علیّ بن ابیطالب أخی و وصیّی و خلیفتی و الامام من بعدی الذّی محلّه منّی محلّ هارون من موسی إلا انّه لابنی بعدی و هو ولیّکم بعدالله و رسوله و قد انزل الله تبارک و تعالی علّی بذلک آیه من کتابه: أنّما ولیّکم الله و رسوله و الذّین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزّکوه و هم راکعون.
اعلام می کنم که همه بدانند و سفید و سیاه آگاه شوند که علی بن ابیطالب برادر من و وصی من و جانشین من و امام بعد از من است و مقام او نسبت به من مانند مقام هارون نسبت به موسی است جز آن که پیامبری بعد از من نخواهد آمد و او بعد از خدا و رسول ولی و پیشوای شماست و فرمان را خداوند و تعالی صادر فرموده است. این
آیه از کتاب خداست: "این است و جز این نیست، ولی شما خدا و رسول او هستند و آنان که ایمان آورده اند و اقامه ی نماز می نمایند و در حال رکوع زکات می دهند."(مانده/55)

حدیث منزلت
بر اساس فرمایشات نبی اکرم (ص) نخستین دلیل بر امامت حضرت علی (ع) آن است که مقام و منزلت ایشان نسبت به پیامبر (ص) همانند هارون به موسی (ع) است و چه کسی است که نداند هارون نسبت به موسی چگونه بود! او برادر و وصی و جانشین و امام پس از موسی بود که هدایت امّت را پس از او و در غیاب او بدست داشت. چگونه است که مردم جایگاه علی (ع) را پس از پیامبر (ص) به درستی فهم نمی کنند؟! ...

آیه ی ولایت!
دومین دلیل پیامبر (ص) آیه ی ولایت از قرآن کریم است که ولی شما خدا و سپس رسول و سپس مؤمنانی است که اقامه ی نماز می کنند و در حال رکوع زکات می دهند. گرچه همگان می دانستند که مصداق این آیه علی بن ابیطالب (ع) است اما پیامبر (ص) باز هم در خطبه ی غدیر حجّت را تمام فرمودند: و علی بن ابیطالب أقام الصلوه و اتی الزّکاه و هو راکع یرید الله عزّ و جلّ فی کل حال؛و علی بن ابیطالب (ع) اقامه ی نماز نمود و در حال رکوع زکات داد و او در هر حال
رضای پروردگار را می جوید.

افاضه ی حلال و حرام الهی به علی (ع)!
پیامبر (ص) در این خطبه پس از ابلاغ وحی الهی مبنی بر امامت علی (ع) توضیح می فرمایند که حلال و حرام الهی را به علم افاضی به علی (ع) داده اند! پس جز او پس از پیامبر (ص) از حلال و حرام الهی آگاهی ندارد.
لاحلال إلا ما احلّه الله و لاحرام الا ما حرّمه الله، عرّفنی الحلال و الحرام و أنا أفضت بما علّمنی ربّی من کتابه و حلاله و حرامه إلیه؛ حلالی نیست مگر آنچه را که خداوند حلال فرموده و حرامی نیست مگر آنچه را که خداوند حرام فرموده و آنچه را که خداوند از حلال و حرام به من تعلیم فرموده من نیز تمام آنچه خداوند از کتاب خود و حلال و حرامش تعلیم نموده است، من همه را به علی آموخته ام! پیامبر (ص) ما در اینجا تصریح فرموده اند که حلال و حرام تنها توسط شارع مقدس و خود خداوند متعال وضع می شود و حتی به دست خود پیامبر (ص) نیز نمی باشد چه رسد به دست سایر مردم! البته تاریخ پاسخی ندارد که چرا پس از پیامبر (ص) برخی از مردم حلال و حرامهایی را وضع نمودند؟! آیا آنها حتی از پیامبر (ص) نیز بالاتر بودند؟! ...
سپس همه ی حلال و حرام الهی و در یک
کلام دین اسلام و احکام الهی را که پیامبر (ص) از خدا آموخته بود به علی (ع) یاد داد و به روح و قلب او افاضه نمود. تعبیر پیامبر (ص) در اینجا تعلیم نیست بلکه همه ی حلال و حرام الهی به علی (ع) افاضه شد و قلب او منوّر به نور اسلام گردید. چه کسی چه او شایسته است که کشتی هدایت را پس از پیامبر (ص) به دست گیرد؟! ...

علم علی (ع) ضامن پیشوایی مردم!
پیامبر (ص) تأکید ویژه ای بر روی علم علی بن ابیطالب (ع) دارند: معاشر الناس، ما من علم إلا و قد أحصاه الله فی و کلّ علم علّمت فقد احصیته فی علی امام المتّقین و ما من علم إلا و قد علّمته علیاً و هوالامام المبین؛ ای مردم؛ هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را به من آموخت و هر دانشی که به من آموخته شد من آن را به علی پیشوای پرهیزگاران آموختم و دیگر دانش نیست مگر آنکه به علی تعلیم کرده ام و او پیشوای بزرگ و آشکار شماست!
برای امامت و پیشوایی بر امت باید به علم الهی آگاهی داشت و به فرموده ی پیامبر صدیق و راستگو همه ی آنچه را خداوند به پیامبر تعلیم فرموده بود، پیامبر (ص) همه را در علی (ع) منحصر نمود و دیگر علمی نیست که علی (ع) از آنها غافل باشد. به راستی دیگر
چه کسی بود که علوم الهی را از پیامبر (ص) آموخته بود؟! ... جز علی (ع) کس دیگری هم بود؟!...
اگر پیامبر علم خویش را تنها به علی (ع) تعلیم فرمود و در او منحصر نمود چه شد که پس از پیامبر (ص) پیشوایی و امامت میان سایرین تقسیم شد؟! ... تاریخ باید پاسخگو باشد!
سبقت در اسلام!
از دیگر دلایل امامت علی بن ابیطالب (ع) سبقت او در اسلام است که کسی به این شرافت مزیِن نیست ثمّ إنّه اوَّل من ءامن بالله و رسوله و هوالذی فدی رسول الله بنفسه و هوالذی کان مع رسول الله و لا أحد یعبد الله مع رسوله من الرّجال غیره؛ علی اول کسی است که ایمان به خدا و رسول او آورد و او برای حفظ جان رسول خدا جانبازی نمود. او اول کسی است که با رسول خدا پروردگار را عبادت می کرد هنگامی که احدی از مردان غیر از او با من خدا را عبادت نمی کرد.
سبقت علی (ع) در اسلام و عبادت در پیشگاه الهی تنها شایسته ی اوست و غیر او کسی در این مورد با او برابری نمی کند. روزگاری که دیگران مشغول پرستش بتها بودند او در پیشگاه خداوند متعال سر به سجده می نهاد و به سوی او عبادت می کرد. پس از پیامبر (ص) اما مدعیان دروغگو زیاد بودند و پیامبر (ص) البته همه
را می شناخت از همان ابتدا! ...

لیله المبیت!
در همین خرازی که از خطبه ی غدیر آمد، پیامبر (ص) از دیگر فضائل امیرالمومنین را جانبازی او برای حفظ رسول خدا می شمارند. لیله المبیت، آن شب که همه توطئه قتل رسول خدا را چیده بودند، آن شب که شیطان درس آموز کفّار بود، ... در آن شب چه کسی جز علی (ع) جانبازی نمود؟! ...
کسی که جان رسول را مقدم بر خود داشت، هیچ کس به این فضیلت او نیز دست نمی یابد! سراسر خطبه ی غدیر در بیان اوصاف و ویژگی های کسی است که جز او لیاقت و شایستگی جانشینی پیامبر را کسی ندارد و در آن اجتماع عظیم همگان شنیدند و بسیاری بر خود لرزیدند! و تاریخ پس از پیامبر (ص) همه چیز را گواهی می دهد! ...
فهرست منابع و مآخذ
1-قرآن کریم
2-تفسیر المیزان- علامه طباطبایی
3-خطبه ی غدیر، گردآورنده: رکنی، قم، 1380، انتشارات پیام مهدی (عج)
4-آیات الولایه، سید کاظم ارفع
5- شیعه در اسلام، علامه طباطبایی

خاطرات عجیب و باورنکردنی غسال های بهشت زهرا

ماجرای مامور گشت زنی و دیدن سه سر بیرون مانده از قبر، جاسازی مرده در کیف زنانه و زنده شدن ناگهانی یک مرده از جمله خاطرات کارکنان آرامستان بهشت زهراست که اگرچه باورکردنی نیست اما واقعیت دارند.

در غسالخانه سازمان بهشت زهرا (س) پایتخت روزانه به صورت میانگین 120 مرد و 80 زن شسته می شوند تا به منزل ابدی بروند. در این مجموعه بزرگ افراد زیادی کار می کنند که  همه آنها در طول سالهای کاری خود در غم انگیزترین بخش زندگی انسانها شریک بوده اند و خاطراتی  دارند که بسیاری از آنها اگرچه باور کردنی نیست اما واقعیت دارد و جای تامل.
 
جاسازی جسد در کیف زنانه / بیرون ماندن سر مرده از قبر!
یکی از این خاطرات مربوط به حسین گودرزی است که سالها پیش در شیفت 12 شب تا 4 صبح کار می کرده و وظیفه گشت زنی در محوطه قطعات بهشت زهرا را داشته است. او درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری می گوید: با یکی از همکارانم در محوطه با ماشین در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند. از ترس جرات تکان خوردن نداشتم، حتی نمی توانستم همکارم را که خوابیده بود، بیدار کنم، مات و مبهوت با دستم او را متوجه کردم. این صحنه را که دید گفت فرار کنیم . بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان با سه انسان زنده در حالی که به ما سلام می کردند روبرو شدیم. ماجرا از این قرار بود که روز گذشته یکی از بستگانشان اینجا دفن شده بود. آنها برای مراسم از شهرستان راه افتاده بودند اما به دلایلی آخر شب به تهران رسیده بودند. ماشین را در پارکینگ حرم پارک کرده و از ورودی حرم به اینجا آمده بودند و به علت تالم بسیار تصمیم گرفته بودند شب سر مزار آن مرحوم بخوابند. وقتی نیمه شب صدای ماشین گشت و نور چراغ را دیدند در حالی که دراز کشیده بودند سرهایشان را از زیر پتو بیرون آورده و به ما نگاه می کردند. در نهایت آنها را به طرف حرم امام هدایت کردیم.

مرده ای که زنده شد
یکی دیگر از کارکنان سازمان بهشت زهرا ماجرای مرده ای را تعریف می کند که زنده شد. او می گوید در سالهای جنگ تحمیلی تعداد آمبولانس ها کم بود و حمل جنازه بیشتر به صورت گروهی انجام می شد. من در آن زمان تلفنچی مرکز اعزام آمبولانس در پایانه بودم.

ناصر برجسته ادامه می دهد: یک روز آمبولانسی به رانندگی آقای فلاحت چیان به آدرس های مختلف فرستادم. او مجبور بود چند جنازه از بیمارستانهای مختلف را به صورت فشرده روی هم سوار کرده و به بهشت زهرا بیاورد. وقتی به سازمان رسید در حال تخلیه جنازه ها بود که دیدیم جنازه مردی که زیر بقیه جنازه ها قرار داشت نفس می کشد. این موضوع را با بیمارستانی که جنازه را به آمبولانس تحویل داده بود اعلام کردیم و او را که به علت سکته فوت کرده بود به بیمارستان انتقال دادیم.

فردای آن روز از روی کنجکاوی حال آن فرد را پرسیدم. گفتند حالش خوب شده و در حال حاضر زنده است و حدس می زنند چون این جسد در زیر اجساد دیگر قرار داشته در دست اندازها به دلیل فشار جنازه های بالایی روی قفسه سینه اش مجددا قلبش شروع به فعالیت کرده و به زندگی برگشته است.

چرا مرده ما را زنده کردید
ضیایی از دیگر کارکنان بهشت زهرا است که خاطره ای مشابه با ناصر برجسته دارد و می گوید:  روزی به من اطلاع دادند یکی از امواتی را که برای کارهای شستشو و دفن آورده بودند نفس می کشد و احتمالا زنده است. بلافاصله دستور دادم با همان ماشینی که جسد را آورده بود به نزدیک ترین بیمارستان اعزام شود. چندی بعد از مسئولان بیمارستان جویای حال او شدم که گفتند خوب شده است. خدا را شکر کردم اما در همین حین از دفترم اطلاع دادند که خانواده آن فرد در اتاق منتظر دیدن من هستند. خودم را به مرد میانسالی که به دیدارم آمده بود معرفی کردم ولی او با عصبانیت گفت: چه سلامی؟ چه علیکی؟ چکار کردید؟ ما کلی تدارک دیده بودیم و کارهایمان را انجام داده ایم،چرا باید مرده ما زنده شود؟ من نمی دانستم چه باید بگویم. صبر کردم تا ناراحتی آنها تمام شود تا اینکه دوباره از دفترم تماس گرفتند و گفتند آن بنده خدا در بیمارستان فوت کرد. من هم بلافاصله گفتم حالا تبریک عرض می کنم!

جاسازی مرده در کیف
سعید خال، هم یکی دیگر از کارکنان سازمان بهشت زهرا است که اکنون در روابط عمومی این سازمان فعالیت می کند. او می گوید: روزی مردی به همراه خاله اش نزد من آمد و گفت متاسفانه برادرم در خارج از کشور فوت کرده و می خواهیم جنازه اش را در بهشت زهرا دفن کنیم. او را به همراه خودمان به اینجا آورده ایم تا شما پس از دیدن او اقدام به دفن برادرم کنید. من که تعجب کرده بودم، گفتم چطور جنازه را به طبقه دوم ساختمان بهشت زهرا آورده اید و دژبان شما را ندیده است. در همین حین برادر متوفی رو به خاله اش کرد و گفت: "خاله جنازه را به من بده" . با تعجب بسیار نگاه می کردم که قرار است چه اتفاقی بیفتد تا اینکه خاله از داخل کیفش یک جعبه چوبی بیرون آورد؛ روی میز گذاشت و گفت "این هم جنازه" و بعد گریه کرد و گفت: او در یکی از بیمارستانهای آلمان فوت کرده و به دلیل اشتباه رخ داده به گورستان غیر مسلمانان منتقل شده است. جنازه اش را سوزانده و به خاکستر تبدیل کرده اند.  این موضوع باعث شد ما جنازه ای در اختیار نداشته باشیم، منتهی از آنجا که او مسلمان بود می خواهیم به سنت خودمان در بهشت زهرا دفن شود. من این موضوع را به دفتر مدیرعامل اطلاع دادم و رئیس هم دستور داد از طریق دفتر روحانیون مستقر در سازمان این مسئله با علما در میان گذاشته شود. سرانجام پس از استفتاءبا رعایت همه مسائل شرعی، قبری برای این فرد اختصاص داده شد.

پسرطمعکار جنازه پدرش را از قبر بیرون کشید
اسماعیل دانش پژوه از کارکنان باسابقه این سازمان با 25 سال سابقه فعالیت در بهشت زهرا خاطره ای عجیب نقل می کند. او می گوید: اطلاع دادند در یک آرامگاه خانوادگی پسری جنازه پدرش را از قبر خارج کرده است. به سرعت به محل رفته و متوجه شدیم مرده ای که هنوز چهل روز از فوتش نگذشته بود، توسط پسرش به بیرون قبر منتقل شده و می خواسته او را دوباره دفن کند. وقتی از آن پسر علت این کار را پرسیدیم گفت خواب دیده پدرش زنده است و می خواسته با این کار مطمئن شود. البته دروغ می گفت چون ماموران انتظامات پس از انجام تحقیقات منوجه شدند این پیرمرد مریض بوده و همه اقوامش بجز این پسر خارج از کشور بوده اند. برای همین وقتی او می میرد پسرش برای تغییر اسناد مالکیت اموال آمده تا انگشت سبابه پدرش را که هنوز آثار خطوط روی پوستش تغییر نکرده بود، با استامپ روی اسناد واگذاری بزند. ما این پسر را به مقامات قضایی تحویل دادیم اما همیشه به این فکر می کنم که چطور یک انسان می تواند با پدرش چنین کاری کند.

از این 4 سبزی میکروب کش غافل نشوید

هر روز از سبزی های مختلف استفاده می کنید اما از خواص آن ها به طور دقیق اطلاع دارید؟ برخی از سبزی ها هستند که می توانند بدن شما را در برابر هر گونه بیماری بیمه کنند. در ادامه به این سبزی های میکروب کش بیشتر اشاره خواهیم کرد.

** سیر به دلیل دارا بودن ترکیبات فراوان، یک سم‌زدای فوق‌العاده محسوب می‌شود. این ماده‌ غذایی کمک می‌کند تا سموم و مواد زائد به ویژه آلودگی‌هایی مانند سرب و جیوه از بدن خارج شوند. علاوه بر این، سیر دارای خواص ضدباکتریایی است برای همین می‌تواند روده‌ها را به خوبی تمیز کند.

** خانواده‌ کلم مثل کلم سبز، گل کلم، کلم برگ، کلم بروکسل و غیره جزو بهترین سبزیجات موجود برای سم زدایی بدن هستند به خاطر اینکه کلم‌ها کبد را تحریک می‌کنند. می‌توانید انواع کلم‌ها را به صورت خام یا پخته شده در سالاد یا در غذاهای دیگر به صورت رنده یا خرد شده استفاده کنید.

 جعفری یک ضد عفونی کننده‌ عالی و ادرار آور بسیار خوب است. این سبزی معطر و البته پرطرفدار، عملکرد کلیه‌ها را تحریک می‌کند و نقش مهمی در دفع سموم بدن دارد. به غذاهایتان مثل سالادها، پاستاها، سوپ و غیره جعفری اضافه کنید. اگر یک دوره‌ سم زدایی جدی را شروع کرده‌اید آب جعفری فوق‌العاده است.

** چغندر قند نیز جز مواد غذایی سم زدا محسوب می‌شود. در واقع چغندر قند حاوی «متیونین» است که به رفع مواد زائد بدن کمک می‌کند. «بتانین» موجود در آن باعث می‌شود که اسیدهای چرب موجود در کبد زودتر تجزیه شوند. اگر یک دوره سم زدایی در پیش گرفته‌اید چغندر قند را به صورت خام با آب لیموترش و ورقه‌های نازک پیاز میل کنید.

اندیشه‌های خود را شکل ببخشید

مردی در کنار جاده، دکه‌ای درست کرد و در آن ساندویچ می‌فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت، چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی‌خواند. او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ‌های خود را شرح داده بود. خودش هم کنار دکه‌اش می‌ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می‌کرد و مردم هم می‌خریدند. کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد. وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد .... به کمک او پرداخت. سپس کم کم وضع عوض شد. پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود می‌آید.باید خودت را برای این کسادی آماده کنی.
پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می‌دهد و روزنامه هم می‌خواند پس حتماً آنچه می‌گوید صحیح است. بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی‌ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی‌کرد. فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت. او سپس رو به فرزند خود کرد و گفت: پسرجان حق با توست.کسادی عمومی شروع شده است.
 آنتونی رابینز یک حرف بسیار خوب در این باره زده که جالبه بدونید:
 اندیشه‌های خود را شکل ببخشید در غیر اینصورت دیگران اندیشه‌های شما را شکل می‌دهند. خواسته‌های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه‌ریزی می‌کنند.
 در پناه حق

فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله علیه

 

 دلیل اصرار آیت الله بهجت برای زیارت عبدالعظیم حسنی چه بود؟
حضرت آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه :
به زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام،
اصرار داشتند و می فرمودند:
«اهل تهران اگر هفته ای یک مرتبه
به زیارت ایشان نروند، جفا کرده اند.»…
ایشان وقتی می خواستند
به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شوند
و نیز در بازگشت از حرم مطهر رضوی،
اصرار داشتند از سر راه باید
حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام برویم.
یکبار اتفاق افتاد که ما در راه بازگشت از مشهد
نزدیک ساعت 12 شب به تهران رسیدیم،
نیمه شب بود در حرم بسته بود ولی ایشان فرمودند:
« اثاث را می گذاریم پشت درحرم،
همین جا می مانیم تا در حرم باز شود»،
ایشان پشت در حرم می ماندند و می گفتند:
« به هر نحوی هست نباید محروم شویم».
ابن قولویه در کامل الزّیارات از
علیّ ابن حسین ابن موسی بن بابویه و
او از محمّد ابن یحیی اشعری عطار قمی روایت کرده
یکی از اهالی ری گفت
 

بر حضرت ابوالحسن العسکری امام هادی علیه السّلام
وارد شدم آن جناب از من پرسید کجا بودی؟
عرض کردم به زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام رفته بودم
آن حضرت فرمود بدان و آگاه باش
اگر قبر عبدالعظیم حسنی علیه السّلام را که در نزد
شماست زیارت کرده بودی مثل آنست که
حضرت حسین ابن علی را در کربلا زیارت کرده باشی .

شعر پروین اعتصامی

 

واعظی پرسید از فرزند خویش:هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟

صدق و بی آزاری و خدمت به خلق،هم عبادت،هم کلید زندگیست

گفت: زین معیار اندر شهرما، یک مسلمان هست آن هم ارمنیست

دعای باران-گزیدة گفتگو با دکتر عبدالکریم گلشنی- 31/6/93/مصاحبه استادشفیقه نیک نفس- کتابخانه ملی

دعای باران

 بسم الله الرحمن الرحیم.

دقیفاً هفتاد سال پیش بود؛ یعنی سال 1323 هجری شمسی. در همین [فصل] تابستان بود؛ کشاورزان و زارعان گیلانی مدت‌ها بود از نزولات رحمانی و آسمانی بی‌بهره مانده بودند؛ به طوری که بیشتر مزارع و باغات چای دچار سوختگی و خشکسالی شده بود. البته باید این موضوع را گفت که ما آن موقع سد سفیدرود را نداشتیم و آن نهرها و شبکه‌ها و کانال‌های آبی که به نام سد تاریک بعداً تأسیس شده بود، هنوز تأسیس نشده بود. بنابراین کشاورزی گیلان، کشاورزی ایران، دیمی بود و اگر باران نمی‌آمد، اکثر این مزارع و محصولات صدمه می‌دید و همین طور هم شده بود.

در یکی از این ایام، شب جمعه ای بود که گفته بودند امشب -شب جمعه- آقای حجت الاسلام سید محمود روحانی بنی‌هاشمی که منزلش در جنب مسجد قرار داشت، برای دعای باران- نه نماز- دعای استثغا، به مسجد خواهند آمد و بعد از نماز مغرب و عشا به منبر خواهند رفت و از خداوند استغاثه خواهند کرد تا شاید رحمت الهی که رحمت واسعه است، مدد کند که این باغات کشاورزی و محصولات کشاورزی و کشاورزان - که اقشار زیادی از این منطقه را تشکیل می دادند- اینها شاد و خوشحال بشوند و سرمایه شان به کلی از دست نرود.

این نکته را هم باید اضافه کنیم که این آقای روحانی، کمتر به مسجد می آمدند. پیرمردی بود حدود نود و پنج شش سال و بیشتر در خانه ساکن بود. ولی سال‌های سال اقدامات مفیدی در زمینه‌های مختلف، بخصوص در زمینه ایجاد مودت و دوستی  بین مردم و حل اختلافات مالک و زارع و این نوع کارها کرده بودند و چندین سال هم ایشان مسئول امور قضائی بودند و در جنبش جنگل شرکت داشتند. یک مرد شریف و روحانی پاکی بود. من هم در آن موقع محصل دبیرستان بودم و معمولاً در آن مسجد که کنار منزل ما بود، اکثراً نماز می‌خواندم. پشت سر امام آن مسجد –مرحوم آشیخ اسدالله اخوان تقوی- نماز جماعت می‌خواندم. آن شب هم بنده در مسجد بادی الله حضور داشتم که این حادثه را به چشم دیدیم.

 مرحوم آیت الله یا حجت الاسلام حاج سید محمود روحانی بی خبر و بدون اطلاع قبلی آمد یک راست رفت منبر و بالای منبر نشست و شروع کرد به دعا و استغاثه و اولین کلمه ای که گفت این بود که « ای مردم، مسلمانان، امشب شب جمعه است و منادی ندا می کند: هل من تائب، هل من مستغفر؟ آیا توبه کننده‌ای هست؟ استغفارکننده‌ای در بین شما هست؟ چون شرایط ایجاب می کند، شب جمعه است، شب رحمت است. اگر شما توبه کنید، خداوند تواب رحیم، توبه شما را می‌پذیرد. علی الله توبه. خداوند در آیه‌ای فرموده که اصلاً توبه‌پذیری بر خداست. خداوند خیلی توبه‌پذیر است. مردم اگر به درگاه الهی توبه کنند، خداوند توبه‌پذیر است و نبایستی ار رحمت الهی محروم ماند.»

همین طور صحبت می کرد. بعد گریه کرد. عجیب گریست به طوری که آن آقای خادم، چراغ‌ها را خاموش کرد. مردم همینطور گریستند. زنان، مردان. بعد شروع کرد به وعظ و سخن گفتن و گفت: «ای مردم، اگر می‌توانید توبه کنید، از گناهانتان استغفار کنید. امشب شب رحمت است و انشالله ما بتوانیم زودتر نتیجه بگیریم. کشاورزان گیلان در وضع بسیار بسیار ناجوری قرار دارند، باران رحمت اللهی مدتی است که نباریده و این نزولات جوی و رحمانی از اینجا فاصله گرفته.»

 (به قول سعدی شیرازی آسمان بر زمین گشت بخیل)

این را گفت و همین جور دوباره گریست و مردم گریستند و گفت «ما برای استثغا آمدیم. هیچ چیز نمی خواهیم. فقط رحمت اللهی شامل حال این مردم کشاورز و زحمتکش بشود. چون چند سال قبل هم این حادثه روی داد و مردم از هستی ساقط شدند،  به خصوص کشاورزان فومنات. حالا اطراف رشت هم باغات چای و توتون و مزارع برنج همه آب می خواهند.»

همین حرفها را که می‌زد یک مرتبه یکی  از بیرون فریاد زد: «باران! باران! دارد می آید مثل سیل.» جماعت بیرون مسجد بیش از جماعتی بودند که در داخل مسجد حضور داشتند. این را من عیناً مشاهده کردم. شاهد عینی هستم. دقیقاً در تابستان سال 23 بود. بعد از این حادثه عده زیادی از جمعیتی که در مسجد بودند، هجوم آوردند به منبرو لباس و عبا و قبای  آقا را تکه تکه کردند که به عنوان میمنت و تبرک بردارند. چون حادثه عجیبی بود برای اینها. معمولاً علما می‌رفتند بیرون از شهر، عده زیادی هم با اینها می‌رفتند و نماز باران می‌خواندند و بعداً باران هم می‌آمد. ولی این بار در خود مسجد، آقا دعا  کرد و دعایش مستجاب شد.

این نکته را هم عرض کنم که مرحوم حجت الاسلام یا آیت الله سید محمود روحانی، داماد مجتهد معروف رشت، آشیخ محمد خمامی بوده و ایشان جد مادری دکتر عنایت رضا است و خود دکتر رضا بعداً به من گفت که «آقا! معجزه دومی که آن شب روی داد، این بود که جماعتی از اصحاب مسجد بادی الله آقا را بغل‌کنان گرفتند، بردند منزل و از دست آن اهالی که هجوم آورده بودند ... نجات دادند.

مرحوم آقا بعد از چند هفته ای به عتبات سفر کردند . شش ماه به نجف و کربلا رفتند و بعد برگشتد، در قزوین به رحمت الهی پیوستند. یعنی در اواخر همان سال 1323 ایشان در قزوین فوت کردند که بعد جنازه را دومرتبه به عتبات بردند و در آنجا دفن کردند. به قول معروف عاش سعیدا و مات سعیدا. 

این مرحوم، خدمگزار بود و در رفع اختلافات و در حل مشکلات قضائی بسیار بسیار صاحب تجربه و صاحب اجتهاد بود و یک کناب هم نوشت در اوایل جنبش مشروطه به نام کتابچه تسویه حقوق  که رابطه بین مالک و زارع و اختلافاتی که بین آنها هست و علل و موجبات آن اختلافات و راه حل‌های پی در پی‌ای که ایشان پیشنهاد کرده و داده، [در آن توضیح داده شده است]. این کتابچه مدت‌ها از بین رفته بود و بعد دوباره پیدا شد و من این کتابچه را چاپ کردم. این را سرکنسول روس [هنگامی که] قیام مشروطه شده بود یعنی 1906 میلادی با خود برده بود به روسیه و با افزودن مقداری اطلاعات دیگر دربارة روابط کشاورز و مالک یا مالک و زارع و یا همان سیستم ارباب رعیتی سابق، رساله دانشگاهی خودش کرد و  در آنجا چاپ شد.

در این ماه شهریور(مهر) 1393 که چندین ماه است ما از این رحمت الهی بی بهره هستیم، ما آرزو می‌کنیم، استدعا می‌کنیم، استغاثه می کنیم، که به یمن اجابت دعای آقا و روحانیون و اهالی مؤمنی که آن شب دست به دعا برداشته بودند، انشالله ما هم بزودی زود این معجزه را ببینیم و رحمت بفرستیم برای آن درگذشتگانی که هفتاد سال پیش درخواست باران کرده بودند و خواست و تقاضای آنها مورد اجابت درگاه الهی قرار گرفت.

 

داستان کوهنورد و خدا

داستان را در دلتان با صدای بلند و با توجه بخوانید. مطمئنا تا سال ها آن را در خاطر خواهید داشت
 داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاٌ تاریک شد.
به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند .پ کوهنورد همانطور که داشت بالا میرفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چارهای نداشت جز اینکه فریاد بزند:
"خدایا کمکم کن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟ - نجاتم بده.
- واقعاٌ فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور کمرت را ببر
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت!!
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟ آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید؟
هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود
هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است.
هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماست

دکتر جعفرنیاکی :ساکن امریکا

یکی از استادانِ بازنشسته – دکتر جعفرنیاکی – که به ۹۶ سالگی رسیده، شرحِ خواندنی زیررا از آمریکا فرستاده است.

 طنزی قوی در این نوشته به کار رفته است که شاید کمک کند افراد قدر جوانی و سلامتی خود را بیشتر بدانند:

با سلام وتحیات فراوان، از حال و روز این نوجوان دور از وطن پرسیدید، نیک بختانه، روزهای غربت را با تنی چند از هم دندانها که هنوز در قید حیات هستند و متوسط سنها از ۹۰ سال فراتر رفته است، گرد هم می آییم و به سبک دایی جان ناپلئون، به حل و فصل مشکلات جهان می پردازیم، و هرماه یا هر دو ماه، به افتخار یکی از دوستان به پا می خیزیم و ۵ دقیقه سکوت می کنیم، بیشتر این دوستان به مرض طول عمر گرفتارند و تعدادی هم تأخیر فوت دارند. اما، در مورد وضع خودم: با گذشت زمان، دیگر جرأت نگاه به آیینه را ندارم، آخرین باری که در آیینه نگاه کردم، خود را نشناختم: قبلاً می گفتم فتبارک الله احسن الخالقین، حسن یوسف دارم. اما حالا به زبان فصیح، به انگلیسی می گویم: شیت.

آن همه موی فرفری مشکی و پُرپشت چه شد؟ اکنون کلّۀ طاس درآفتاب می درخشد و پول سلمانی را صرفه جویی می کنم. از چین و چروک صورت و پیشانی مپرسید که همۀ غمم این است که جلالتمآب رئیس جمهوری قبلی ما، چرا از آن همه پولی که صرف ترقه سازی کرده، قدری برای اختراع اتوئی نداده است که چین و چروک صورت و پیشانی و دست ها را صاف و صوف کند؟

آن قدر لکه های زرد و قهوه ای مختلف اللّون روی دست و پا نزول اجلال فرمودند که مرا پلنگ صورتی، پلنگ خط و خالی و گل باقلی صدا می کنند. پستی بلندی روی دست و پا و کوتاهی رگها مرا به یاد “هزاردرّه” راه جاجرود میاندازد. به علت غبغب و بوقلمون شدن زیرگلو، پیراهن ترول تک تا زیرگلو می پوشم که معلوم نشود.

اما، چشم ها که هیز بود و چشمک می زد، حالا به علت ماکولا باید برای تشخیص دوستان، ازچند سانتی متری آن ها را ببینم. هرچه قطرۀ چشم هست برای آب مروارید، آب سیاه، ماکولا، استیگما، آب مقطر، آب علی استفاده کنم، و چون چشم چپم ماکولا دارد، همه را به یک چشم نگاه می کنم.

از کیسه های زیر چشم چه عرض کنم: مبلغ زیادی به دلار دادم کیسه ها را صاف و صوف کردند، بدتر شد. به دکتر گفتم: من همه چیز را دوتا می بینم، گفت چه طور مگر؟ گفتم رفتم کنسرت انوشیروان روحانی که پیانو می زد، من هم او و هم ارکستر را دوتا می دیدم. دکتر گفت: شانس آوردی، پول یک بلیط را دادی، حالا دوتا می بینی! حرف هم داری؟

از بس دکتر و بیمارستان رفتم خیال دارم خانه ای نزدیک و دیوار به دیوار بیمارستان و مطب اطباء اجاره کنم، زیرا ساعات روز را بیشتر در مطب ها هستم تا در خانۀ خودم.

نِرس ها از دیدن قیافۀ من درعذابند، یکی از آنان به دنبال سیانور و آرسینیک می گشت که به جای قرص و دوا، به من بدهد تا از شرّ من راحت شود.

سال گذشته، دکترهای معده و کمر و چشم و زانو را بیشتر دیدم تا همسر و بچه ها و نوه ها را. چقدر باید آندوسکوپی، سیگمادوسکوپی و عکس های سینه و معده و روده و کمر و زانو و شانه و ام.آر.آی را گرفت، آلبوم این عکس ها ازآلبوم خانوادگی قطورتر شده است.

نمی دانم گوشت ها و برآمدگی های باسن کجا رفته که حالا مثل تَهِ قابلمه صاف شده است.

قد من که یک وقت همچون قد سرو بود، حالا چنان گوژ شده که کار به عصا و واکر کشیده و باید مرتب به نزد خیاط بروم که شلوار را کوتاه کند، وقتی شلوار می پوشم، به جای کمربند، بند تنبان می بندم که شلوارم نیفتد.

در مورد گوش برای این که مردم نفهمند که من کر هستم، ۳۲۰۰$ دلار دادم یک سمعک ریز کوچک گرفتم که دیده نشود، سمعک آن قدر کوچک و ریز بود که در گوشم گم شد، مجبور شدم ۲۵۰$ بدهم تا دکتر با پنس دربیاورد .

درجلسات دوستان یا مجالس مهمانی، از ناطق می پرسم: بله آقا، چی گفتید؟ و گاهی الکی سر را تکان می دهم که یعنی حرف های طرف را فهمیدم ولی درحقیقت، نمی فهمیدم.

خدا پدر سازندگان کیسه های پلاستیکی را که به انگلیسی گارد می گویند، بیامرزاد که ادرار بیرون نمی ریزد، حالا مثل بچۀ تازه به دنیا آمده هستم:

مو درسرم نیست، حرف نمی توانم بزنم راه نمی روم و شلوارم را هم خیس می کنم. چند روز پیش رفتم نزد طبیب میزراه (مجاری ادرار) گفتم اقای دکتر: من به حبس البول (شاش بند) دچار شدم، گفت چند سال داری؟ گفتم وارد ۹۶ شدم، گفت: به اندازۀ کافی در عمرت ادرار کرده ای، بس است. دیگر برای تجزیۀ ادرار به آزمایشگاه نمیروم، شلوار را با پست می فرستم.

پاها واریس دارد و پرانتزی شده است برای این که به رفقا پُز بدهم، می گویم از بس در جوانی اسب سواری کردم، پاهایم پرانتزی شد، ولی حالا خودمانیم درجوانی حتی الاغ هم گیر من نمی آمد.

رفتم نزد طبیب روانشناس، بعد از چند جلسه گفت فایده ندارد، انفت معیوب است. می گوید: پراکنده گویی تو ارثی است و” هاف زیمر” هم داری. بزودی می شود ” آلزایمر” در قدیم که ورزش می کردم، هالتر می زدم، حالا دیگر حالش را ندارم، باقیش را می زنم.

برای دیدار دوستان، دیگر به منزلشان نمی روم، آدرس همه یا بیمارستان است یا نقاهت گاه یا خانۀ پرستاری.

همسرم خواست چشمش را عمل کند، گفتم عمل نکن که اگر بهبودی حاصل کنی و قیافۀ مرا ببینی، زَهره ترک می شوی. من حالا آ ن شوهر ۶۸ سال پیش نیستم: آن امیرسلان نامدار که عاشق فرخ لقای فرنگی بود کجا، و این فولادزره و الهاک دیو امروز کجا؟

دیگر از دوستان هم سن و سال من کسی نمونده که درد دل کنم، به کی بگویم که تاجگذاری محمد علیشاه یادت می آید یا خیر؟ هرچه به رفقا سن واقعی ام را می گویم، باور نمی کنند و می گویند: نه بابا، بیشتر نشون می دهی.

دوستان می گویند ان شاءالله جشن صد سالگی ات را بگیریم، به آن ها می گویم: فکر نمی کنم تا آن موقع، شماها زنده باشید.

نمی دانم شکرکنم یا کفر بگویم: آ نچه که در بدن باید بزرگ باشد، کوچک شده و آنچه باید کوچک باشد بزرگ شده است.

برای سرطان پروستات چهل و هفت بار رادیاشن کردم و حالا اشعه صادر می کنم و با صداهای مشکوکش، که آبرو ریزی است سرمی کنم.

 

اما راجع به خواب: شب ساعت ۱۱ می خوابم، چشم که باز می کنم خیال می کنم صبح شده باید صبحانه بخورم. ساعت را نگاه می کنم: یک و نیم بعد از نیمه شب است، خانم به خواب ناز و من با چشم باز، از ۳۰۰ به پایین می شمارم، فایده ندارد. می گویند یک گیلاس شراب بخور، می گویم الکلی می شوم. از بی خوابی تمام ناراحتی های دادگاه لاهه را جلو چشم می آورم و یاد شعر دکتر باستانی پاریزی می افتم :

باز شب آمد و شد اول بیداریها

من و سودای دل و فکر گرفتاریها

می گویند گوشت بوقلمون بخور خوابت می برد: اگر راست باشد، چرا همۀ بوقلمون ها چشم بازهستند و خواب ندارند؟

حالا که خوابم نمی برد، می روم پای تلویزیون: تمام آگهی است: آبجو – همبرگر- کینگ برگر– چیزبرگر و صدها چیز مربوط به خلوت فراموش کردم در مورد خواهرزاده های دوقلوی پرستات بنویسم، ناپلئون و کارل مارکس و نادرشاه هم گرفتار دو قلوها بودند؟!

چند روز پیش رفتم آزمایشگاه برای تجزیۀ ادرار، گفت ۲۲۰ دلار، گفتم آزمایشگاه سرکوچه ۱۰۰ دلار می گیرد، تازه ادرارش را هم خودش میدهد.

به د کتر گفتم صبح که بیدارمی شوم اخلاقم مثل سگ می ماند، تمام صبح به قدر خَر کار می کنم، بعد ازظهرها مثل اسب عصاری به دور خود می چرخم، شب

به قدر گاو می خورم. دکتر به من می گوید: به دامپزشک رجوع کن.

هر وقت سری به صندوق نامه ها می زنم، صندوق پُراست از آگهی در مورد سنگ قبر و زیبایی گورستان و سوزاندن جسد. تازگی ها یک مؤسسۀ ایرانی هم به این

کار مشغول شد که با رِنگ بابا کرم، خاکستر را در کوه پراکنده می کنند. در حال حاضر که من هنوز زنده ام، بحث بر سرِ این است که آیا لوله سرُم را در بیمارستان، قطع کنند یا خیر، و دعوا بر سرِ این است که خاکستر را در کوه بریزند یا دریا، یا در سطل آشغال.

آیا با این تفاصیل، فکر می فرمایید که دیدار به قیامت خواهد بود؟ من که فکر نمی کنم.

به گفتۀ کمال الدین اسعد اصفهانی: “این همه خود طیبت است”، طنزی است که لبخندی به لب آن عزیزگرامی بیاورم

چندان که ترا به جد بُوَد کار گاهی به مزاح وقت بگذار

چندان محتاج هزل باشی هرچند که اهل فضل باشی

به امید دیدار . سوم فوریه ۲۰۱۴: جعفر نیاکی

 


ادامه مطلب ...

چهل حدیث از امام محمدتقی الجواد علیه السلام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
 
1- قالَ الإمام محمد تقی الجواد (علیه السلام): الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: ١- تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ٢- وَواعِظ مِنْ نَفْسِهِ ٣- وَقَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ. [بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3]
مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: ١- توفیق از طرف خداوند متعال ٢- واعظی از درون خود ٣- قبول و پذیرش نصیحت کسی که او را نصیحت نماید.
 
 2- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَتَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَإنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً. [امالی شیخ مفید، ص 328، ح 13]
ملاقات و دیدار با دوستان و برادران، موجب صفای دل و نورانیّت آن می گردد و سبب شکوفایی عقل و درایت خواهد گشت، گرچه در مدّت زمانی کوتاه انجام پذیرد.
   
3- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللهُ کافِلُهُ، وَکَیْفَ یَنْجُو مَنِ الله طالِبُهُ؟ وَمَنِ انْقَطَعَ إلی غَیْرِاللهِ وَکَّلَهُ! [بحارالأنوار، ح 68، ص 155، ح 69]
چگونه گمراه و درمانده خواهد شد کسی که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست ، چطور نجات می یابد کسی که خداوند طالبش می باشد؟ و هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار می کند!
   
4- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَنْ عَتَبَ مِنْ غَیْرِارْتِیاب أعْتَبَ مِنْ غَیْرِاسْتِعْتاب. [بحارالأنوار، ج 71، ص 181]
سرزنش کردن دیگران بدون علّت و دلیل سبب ناراحتی و خشم خواهد گشت، در حالی که رضایت آنان نیز کسب نخواهد کرد.
  
 5- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْإِخْلَاصُ. [بحارالأنوار، ج 67، ص 245، ح 19]
با فضیلت ترین و ارزشمندترین عبادت ها آن است که خالص و بدون ریا باشد.
  
6- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَنْ أصْغی إلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَدْ عَبَدَاللهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ! [مستدرک الوسائل، ج 17، ص 308، ح 5]
هرکس به شخصی سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست؛ پس چنانچه سخنور برای خدا و از خدا سخن بگوید، بنده خداست؛ و اگر از زبان شیطان سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود!
  
  7- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): لا یَضُرُّکَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ. [بحارالأنوار، ج 75، ص 380، ح 42]
کسی که طالب رضایت خداوند متعال باشد، دشمنی ستمگران، او را زیان و ضرر نمی رساند.
  
 8- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَأمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ. [تهذیب الأحکام، ج 7، ص 396، ح 9]
هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت کنید و گرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.
   
9- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): لَوْسَکَتَ الْجاهِلُ مَااخْتَلَفَ النّاسُ. [کشف الغمّه، ج 2، ص 349]
چنانچه افراد جاهل، ساکت باشند ؛ مردم دچار اختلافات و تشنّجات نمی شوند.
  
 10- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحاً کانَ شَریکاً فیهِ. [کشف الغمّه، ج 2، ص 349]
هر که کار زشتی را تحسین و تأیید کند، در عقاب آن شریک می باشد.
   
11- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَنِ انْقادَ إلَی الطُّمَأنینَةِ قَبْلَ الْخِیَرَةِ فَقَدْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَکَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُغْضِبَةِ. [بحارالأنوار، ج 68، ص 340، ح 13]
هر کس بدون تفّکر و اطمینان نسبت به جوانب [هر کاری، فرمانی، حرکتی و ...] مطیع و پذیرای آن شود، خود را در معرض سقوط قرار داده; و نتیجه ای جز خشم و عصبانیّت نخواهد گرفت.
   
12- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَنِ اسْتَغْنی بِاللهِ إفْتَقَرَ النّاسُ إلَیْهِ، وَ مَنِ اتَّقَی اللهَ أحَبَّهُ النّاسُ وَ إنْ کَرِهُوا. [بحارالأنوار، ج 75، ص 79، ح 62]
هر که خود را به وسیله خداوند بی نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقوای الهی را پیشه خود کند خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار می گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.
 
 13- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): عَلَّمَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) عَلّیاً (علیه السلام) ألْفَ کَلِمَة، کُلُّ کَلِمَة یَفْتَحُ ألْفُ کَلِمَة. [خصال، ج 2، ص 650، ح 46]
حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم)، یک هزار کلمه به امام علی (علیه السلام) تعلیم نمود که از هر کلمه ای هزار باب علم و مسأله فرعی باز می شود.
   
14- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): نِعْمَةٌ لاتُشْکَرُ کَسِیَّئَة لاتُغْفَرُ. [بحارالأنوار، ج 68، ص 53، ح 69]
خدمت و نعمتی که مورد شکر و سپاس قرار نگیرد همانند خطائی است که غیرقابل بخشش باشد.
 
  15- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَوْتُ الاْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالاْجَلِ، وَحَیاتُهُ بِالْبِرِّ أکْثَرُ مِنْ حَیاتِهِ بِالْعُمْرِ. [کشف الغمّه، ج 2، ص 350]
فرا رسیدن مرگ انسان ها، به جهت معصیت و گناه، بیشتر است تا مرگ طبیعی و عادی، همچنین حیات و زندگی ـ لذّت بخش ـ به وسیله نیکی و احسان به دیگران بیشتر و بهتر است از عمر بی نتیجه.
   
16- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): لَنْ یَسْتَکْمِلَ الْعَبْدُ حَقیقَةَ الاْیمانِ حَتّی یُؤْثِرَ دینَهُ عَلی شَهْوَتِهِ، وَ لَنْ یُهْلِکَ حَتّی یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلی دینِهِ. [بحارالأنوار، ج 75، ص 80، ح 63]
بنده ای حقیقت ایمان را نمی یابد مگر آن که دین و احکام الهی را در همه جهات بر تمایلات و هواهای نفسانی خود مقدّم دارد. و کسی هلاک و بدبخت نمی گردد مگر آن که هواها و خواسته های نفسانی خود را بر احکام الهی مقدّم نماید.
 
  17- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): عَلَیْکُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَریضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَ صِلَةُ بَیْنَ الاْخْوانِ، وَ دَلیلٌ عَلَی الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِی الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِی السَّفَرِ، وَ أُنْسٌ فِی الْغُرْبَةِ. [حلیه الأبرار، ج 4، ص 599]
بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، چون فراگیری آن واجب و بحث پیرامون آن مستحبّ و پرفائده است. علم وسیله کمک به دوستان و برادران است، دلیل و نشانه مروّت و جوانمردی است، هدیه و سرگرمی در مجالس است، همدم و رفیق انسان در مسافرت است; و اَنیس و مونس انسان در تنهایی می باشد.
  
 18- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَ ارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوی، وَ اعْلَمْ أنَّکَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَیْنِ اللهِ، فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ. [بحارالأنوار، ج 75، ص 358، ح 1]
در زندگی، صبر را تکیه گاه خود؛ فقر و تنگ دستی را همنشین خود قرار بده و با هواهای نفسانی مخالفت کن. و بدان که هیچگاه از دیدگاه خداوند پنهان و مخفی نخواهی ماند، پس مواظب باش که در چه حالتی خواهی بود.
 
  19- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَنْ أتَمَّ رُکُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ. [الکافی، ج 3، ص 321، ح 7]
هرکس رکوع نمازش را به طور کامل و صحیح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.
   
20- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): الْخُشُوعُ زینَةُ الصَّلاةِ، وَ تَرْکُ ما لا یُعْنی زینَةُ الْوَرَعِ. [بحارالأنوار، ج 75، ص 80]
خشوع و خضوع زینت بخش نماز خواهد بود، ترک و رها کردن آنچه [برای دین و دنیا و آخرت] سودمند نباشد زینت بخش ورع و تقوای انسان می باشد.
 
  21- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): الاْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما أعَزَّهُ اللهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ. [خصال صدوق، ص 42، ح 32]
امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق الهی است، هر که آن ها را یاری و اجراء کند مورد نصرت و رحمت خدا قرار می گیرد و هر که آن ها را ترک و رها گرداند مورد خذلان و عِقاب قرار می گیرد.
   
22- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): إنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَخْتارُ مِنْ مالِ الْمُؤْمِنِ وَمِنْ وُلْدِهِ أنْفَسَهُ لِیَأجُرَهُ عَلی ذلِکَ. [الکافی، ج 3، ص 218، ح 3]
همانا خداوند متعال بهترین و عزیزترین ثروت و فرزند مؤمن را می گیرد [و هلاک و نابود می گرداند]، چون دنیا و متعلّقات آن بی ارزش است تا در قیامت پاداش عظیمی عطایش نماید.
  
 23- قالَ له رجل: أَوصِنی بَوَصِیَّة جامِعَة مُخْتَصَرَة؟ فَقالَ (علیه السلام): صُنْ نَفْسَکَ عَنْ عارِالْعاجِلَةِ وَ نار الاْجِلَةِ. [احقاق الحقّ، ج 12، ص 439]
شخصی به امام نهم جوادالائمه عرض کرد: مرا موعظه و نصیحتی کامل و مختصر عطا فرما؟ امام جواد(علیه السلام) فرمود: اعضاء و جوارح خود را از ذلّت و ننگ سریع و زودرس، همچنین از آتش و عذاب آخرت، در امان و محفوظ بدار.
  
 24- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): فَسادُ الاْخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ، وَصَلاحُ الاْخلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ. [کشف الغمّه، ج 2، ص 349]
معاشرت و همنشینی با بی خردان و افراد لااُبالی سبب فساد و تباهی اخلاق خواهد شد; و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشیار، موجب رشد و کمال اخلاق می باشد.
  
 25- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): ثَلاثُ خِصال تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: ١- الاْنْصافُ فِی الْمُعاشَرَةِ ٢- وَ الْمُواساةُ فِی الشِّدِّةِ ٣- وَالاْنْطِواعُ وَالرُّجُوعُ إلی قَلْب سَلیم. [کشف الغمّه، ج 2، ص 349]
سه خصلت جلب محبّت می کند: ١- انصاف در معاشرت با مردم ٢- همدردی در مشکلات آن ها ٣- همراه و همدم شدن با معنویات.
 
  26- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): التَّوْبَةُ عَلی أرْبَع دَعائِم: ١- نَدَمٌ بِالْقَلْبِ ٢- وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ ٣- وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ ٤- وَ عَزْمٌ أنْ لایَعُودَ. [ارشاد القلوب دیلمی، ص 160]
شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: ١- پشیمانی قلبی ٢- استغفار با زبان ٣- جبران کردن گناه ٤- تصمیم جدّی بر این که دیگر مرتکب آن گناه نشود.
  
 27- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْبْرارِ: ١- إقامَةُ الْفَرائِض ٢- وَاجْتِنابُ الْمَحارِم ٣- واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِی الدّین.
سه چیز از کارهای نیکان است: ١- انجام واجبات الهی ٢- ترک و دوری از گناهان 3- مواظبت و رعایت مسائل و احکام دین.
   
28- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): وَحَقیقَةُ الاْدَبِ: اِجْتِماعُ خِصالِ الْخیْرِ، وَتَجافی خِصالِ الشَّرِ، وَبِالاْدَبِ یَبْلُغُ الرَّجُلُ الْمَکارِمَ الاْخْلاقِ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَیَصِلُ بِهِ اِلَی الْجَنَّةِ. [ارشاد القلوب دیلمی، ص 160]
حقیقت ادب و تربیت عبارت است از: دارا بودن خصلت های خوب، خالی بودن از صفات زشت و ناپسند. انسان به وسیله ادب به کمالات اخلاقی می رسد; و نیز با رعایت ادب به بهشت دست می یابد.
   
29- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): الاْدَبُ عِنْدَ النّاسِ النُّطْقُ بِالْمُسْتَحْسَناتِ لا غَیْرُ، وَهذا لا یُعْتَدُّ بِهِ ما لَمْ یُوصَلْ بِها إلی رِضَااللهِ سُبْحانَهُ، وَالْجَنَّةِ، وَالاْدَبُ هُوَ أدَبُ الشَّریعَةِ، فَتَأدَّبُوا بِها تَکُونُوا أُدَباءَ حَقّاً. [ارشاد القلوب دیلمی، ص 160]
مفهوم و معنای ادب از نظر مردم، تنها خوب سخن گفتن است که رکیک و سبک نباشد، ولیکن این نظریّه قابل توجّیه نیست تا مادامی که انسان را به خداوند متعال و بهشت نزدیک نگرداند. بنابراین ادب یعنی رعایت احکام و مسائل دین، پس با عمل کردن به شریعت [دستورات الهی و ائمّه اطهار (علیهم السلام)]، ادب خود را آشکار سازید.
   
30- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتی بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّتهُ. [کامل الزیارات، ص 536، ح 827]
هرکس قبر عمّه ام [حضرت معصومه (سلام الله علیها) را با علاقه و معرفت] در قم زیارت کند، اهل بهشت خواهد بود.
   
31- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): مَنْ زارَ قَبْرَ أخیهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی الْقَبْرِ وَقَرَءَ: «إنّاأنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» سَبْعَ مَرّات، أمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْکْبَرِ. [اختیار معرفه الرّجال، ص 564، ح 1066]
 
هرکس بر بالین قبر مؤمنی حضور یابد و رو به قبله بنشیند و دست خود را روی قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه : «إنّاأنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» را بخواند، از شداید و سختیهای صحرای محشر در امان قرار می گیرد.
  
 32- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): ١- الْعامِلُ بِالظُّلْمِ ٢- وَالْمُعینُ لَهُ ٣- وَالرّاضی بِهِ شُرَکاءٌ. [کشف الغمّه، ج 2، ص 348]
١- انجام دهنده ظلم ٢- و کمک دهنده ظلم ٣- و کسی که راضی به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود.
   
33- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): التَّواضُعُ زینَةُ الْحَسَبِ، وَالْفَصاحَةُ زینَةُ الْکَلامِ، وَ الْعَدْلُ زینَةُ الاْیمانِ، وَالسَّکینَةُ زینَةُ الْعِبادَةِ، وَالْحِفْظُ زینُةُ الرِّوایَةِ. [کشف الغمّه، ج 2، ص 347]
تواضع و فروتنی زینت بخش حسب و شرف؛ فصاحت زینت بخش کلام؛ عدالت زینت بخش ایمان؛ وقار و ادب زینت بخش عبادات؛ و دقّت در ضبط و حفظ آن، زینت بخش نقل روایت و سخن می باشد.
  
 34- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): خَفْضُ الْجَناحِ زینَةُ الْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْدَبِ زینَةُ الْعَقْلِ، وَ بَسْطُ الْوَجْهِ زینَةُ الْحِلْمِ. [کشف الغمّه، ج 2، ص 347]
تواضع و فروتنی زینت بخش علم و دانش است؛ ادب داشتن و اخلاق نیک زینت بخش عقل می باشد؛ خوش رویی با افراد زینت بخش حلم و بردباری است.
  
 35- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): إنَّ بَیْنَ جَبَلَی طُوس قَبْضَةٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ دَخَلَها کانَ آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ النّار. [عیون اخبارالرّضا - علیه السلام -، ج 2، ص 256، ح 6]
همانا بین دو سمت شهر طوس قطعه ای می باشد که از بهشت گرفته شده است، هر که داخل آن شود ـ و با معرفت زیارت کند ـ، روز قیامت از آتش در امان خواهد بود.
 
 36- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): اَفضَلُ اعمالِ شیعتنا انتظارُ الفَرَج. [کمالدین ج2 باب 36 ح 1]
برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
 
 37- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): یَخْفی عَلَی النّاسِ وِلادَتُهُ [امام عصر(علیه السلام)] ، وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَیْهِمْ تَسْمِیَتُهُ، وَ هُوَ سَمّیُ رَسُول اللهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) وَ کَنّیهِ.
[وسائل الشّیعه، ج 16، ص 242، ح 21466]
زمان ولادت امام عصر (علیه السلام) بر مردم ـ زمانش ـ مخفی است، و شخصش از شناخت افراد ، غایب و پنهان است. و حرام است که آن حضرت را نام ببرند; و او همنام و هم کنیه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است.
   
38- قالَ الإمام الجواد (علیه السلام): إیّاکَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّریرِ، فَإنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أثَرُهُ. [أعلام الدّین، ص 309]
مواظب باش از مصاحبت و دوستی با افراد شرور، چون که او همانند شمشیری زهرآلود، برّاق است؛ که ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.
   
39- مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْیَتْهُ الْمَصادِرُ. [أعلام الدّین، ص 309]
هرکس موقعیّت شناس نباشد; جریانات، او را می رباید و هلاک خواهد شد.
 
 40- عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ. [بحارالأنوار، ج 72، ص 109، ح 12]
عزّت و شخصیّت مؤمن در بی نیازی و طمع نداشتن به ـ مال و زندگی ـ دیگران است