روزی مردی از خدا دو چیز خواست: یک پروانه و یک گل..... ولی چیزی که خدا در عوض به او بخشید یک کاکتوس و یک کرم. مرد غمگین شد و با خود اندیشید، خدا بندگان زیادی دارد باید به همه ی آنها توجه کند تصمیم گرفت در این باره سوالی نپرسد. بعد از مدتی مرد در کمال ناباوری مشاهده کرد که از آن کاکتوس زشت و پر از خار گلی زیبا روییده است، و آن کرم زشت تبدیل به پروانه ای زیبا شده است. راه خدا همواره بهترین راه است، اگر چه به نظر ما غلط بیاید، آنچه میخواهید همیشه آن نیست که نیاز دارید. اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید، به او اعتماد کنید. خارهای امروز گلهای فردایند.
توصیه از آیتالله بهجت(ره)درباره سیر و سلوک
حضرت آیتالله بهجت(ره) از جمله سالکان و عارفان حقیقی طریق الهی است که توجه به توصیههای این فقید فرزانه میتواند راهی روشنگر را پیشروی انسان قرار دهد.
عقیق:حضرت آیتالله العظمی بهجت(ره) در کتاب «پرسشهای شما، پاسخهای آیتالله بهجت» به سؤالاتی در زمینه سیر و سلوک و تقرب به خداوند، پاسخ گفته است که خلاصه آن در پی میآید:
1- اولین مرحله سیر و سلوک به سوی خدا چیست؟
- این که حلال خدا را حلال بدانیم و حرام خدا را حرام!
2- بهترین ذکر چیست؟
- بهترین ذکر، ذکری است که من میگویم؛ ذکر خدا عندالحلال و الحرام
3- چگونه میتوان به عرفان دست یافت و عارف شد؟
اگر به آنچه میدانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید این تمام عرفان است.
4- با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق و مربی برای فرد سالک، امری ضروری و اجتنابناپذیر است حال که ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟
- اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت (طلب حقیقی و واقعی) داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم (چه برسد به استاد و مربی اخلاق) در او اثر نخواهد داشت چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.
5- عده زیادی از شما تقاضای درس اخلاق دارند اگر برایتان امکان دارد درس اخلاق بگذارید تا ما از وجودتان بهرهمند شویم؟
- کو عمل کننده؟ کو عمل کننده آقا؟!
آقایی درس اخلاق میداد و جمعیت زیادی در درس او شرکت میکردند. اما بعد از مدتی استاد کلاس را ترک کرد. پرسیدم چرا؟ گفت: اثر نداشت، کار به جایی رسیده بود که باید به هر کدام جداگانه بگویم که شما این کار را کردی و این گناه را مرتکب شدی تا اثر بگذارد و از آن دست بکشد. همچنین میگفت: نه در گوینده اثر دارد و نه در شنونده!
حال ما چنین است که واضحات از ما عمدا فوت شده است!
جناب عبدالمطلب در آخر گفت: «أنا رب الإبل، ان للبیت ربّا سیمنعه؛ من صاحب شتران خود هستم، خانه خدا (کعبه) صاحبی دارد که خود از آن حمایت میکند. ولی آخرین حرف او اولین حرف ماست.
ما نمیخواهیم طریقه تمام علما و سلف صالح را دنبال کنیم. شخصی نزد آقایی رفت و گفت: ذکری به من دستور دهید، آن آقا به او گفت: نماز بخوان ... همان نمازی که حضرت رسول(ص) میفرماید: نور چشم من در نماز است.
6- اگر کسی بخواهد به لحاظ معنوی به جایی برسد چه توصیهای دارید؟
- اگر کسی مقید باشد نماز را اول وقت بخواند به جایی که باید برسد خواهد رسید و نماز اول وقت برای وصول به مقامات عالیه، کافی است اگر چه هزار سال عمر کند.
منبع:باشگاه
این روزها حتی دخترانمان کالای دست والدینشان گردیدند.چرا؟
هم وزن می بایست طلا یا سکه مهریه دختر خانم باشد و آقا داماد باید قبول کنند .چرا؟
چون دختر خاله یا دوست دختر خانم به اندازه وزنشون مهریه شون می باشد از این رو باید حتما اینطور شود و پدر و مادر هم حرفی یا برای گفتن ندارند یا شان و ارزش دخترشون رو می خواهند اینطوری بالا ببرند و انگار کالاست که سخت گیری می کنند .
چون دوستشون پزشکه حتما باید پسرشون پزشکی طی کنند که به قول مشهور کلاس داشته باشند..
دین و معرفت و سادگی انسانها را زیر پا می گذارند و گاه جواب رد می دهند به جوانی ..
جوان حاضر است وقت و زندگی خود را تلف کند که مدرک رنگی مثلا دکتری یا ارشد و یا...نصیبش شود تا شاید با آبرو به خانه بخت رود..
چرا؟
پس عمل به دستور قرآن کجا رفت؟
از خیلی ها تا می پرسند مگر دین و مذهبتان چیست؟ جواب می دهند مسلمان
صف اول هم هستند..
حج رفته..و کار خیر هم انجام داده اما یکی از آن کارهای خیرشون فرستادن دختر خانمشون یا آقا پسرشون به خانه بخت بوده -ببین چه بریز و بپاشی کرده که فرهنگ شده همه بریز و بپاش میکنند..
چرا دختر فراری ها زیاد شدند ؟
چرا جرم و فساد و بی بند و باری زیاده ؟
و چراهای زیادی که همه می دانند نیازی نیست اینجا قید کنم همه می دانند...
چون به هر قیمتی که شده چشم و هم چشمی هست باید به هر قیمتی که شده دختر خانم اون مقطع رو بگذرونند
و یا ...
باید کاری کنیم که نجات پیدا کنیم و آن هم فقط پیروی از کلام خدا و جانشینانش در زمین ..
تنها راه نجات
و مقابله با مسلمان نماها ..
آنهایی که اسمشون را گذاشتند مسلمان و اما خلاف آن عمل می کنند ..
کاش می شد واقعا عمل به دستورات اسلامی را اجرا کرد و دست خیلی ها را از مچ قطع کرد همانهایی که جلو باطل ایستادگی نمیکنند و باعث می شوند جوانها ی ما تا سن 40 سال مجرد بمانند وفقط به خاطر اینکه فرهنگ ساده زیستی را یاد نگرفتند ...
خدا به ما رحم کند..
نمی توانیم برنامه ریزی داشته باشیم مثلا از اول راهنمایی کنار درس نوجوان حرفه ای را هم به او یاد بدهیم که منتظر نشود 40 سالش شود که همه امکانات داشته باشد بعد مزدوج گردد..
فعلا این حقیر آرامشی در جوانان سراغ ندارم ..
می بایست متخصصین امر کار کنند
دست روی دست گذاشتن زندگی فرزندانمان را به تباهی خواهد کشید و امروز رو بس.
ضمن تبریک عید سعید غدیر
ای کاش همه عمل میکردیم .زمانه ای شده چشم و هم چشمی زیاد شده ...
برای مردم تقسیم زمان هم مشکل و مشکل میدانند و
خیلی چیزهای دیگر...
اما معصومین همه چیز را گفتند ..
ای کاش همه درس میگرفتیم و تنها اسممون شیعه نبود عمل هم مهمه ..
اگه خدا به فریادمون نرسد این ره که می رویم سرانجام خوبی ندارد..
******
امام رضا (ع) میفرمایند: بعد از انجام واجبات، کاری بهتر از ایجاد خوشحالی برای مؤمن، نزد خداوند بزرگ نیست.
امیدواریم همه از عمل کنندگان به احادیث گهربار امامان معصوم (ع) باشیم چراکه عمل به سخنان معصومین (ع) میتواند راهگشای زندگی ما باشد.
امام رضا (ع) میفرمایند:
1- زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن عافیت 10 جزء است، که 9 جزء آن در کنارهگیری از مردم و یک جزء آن در خاموشی است.
2- بخیل را آسایشی نیست، حسود را خوشی و لذتی نیست، زمامدار را وفایی نیست و دروغگو را مروت و مردانگی نیست.
3- ایمان چهار رکن است: توکل بر خدا، رضا به قضای خدا، تسلیم به امرخدا، واگذاشتن کار به خدا.
4- بعد از انجام واجبات، کاری بهتر از ایجاد خوشحالی برای مؤمن، نزد خداوند بزرگ نیست.
5- پنج چیز است که در هر کس نباشد امید چیزی از دنیا و آخرت به او نداشته باش: کسی که در نهادش اعتماد نبینی و کسی که در سرشتش کرم نیابی و کسی که در خلق و خویاش استواری نبینی و کسی که در نفسش نجابت نیابی و کسی که از خدایش ترسناک نباشد.
6- هر که میخواهد معدهاش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.
7- هر چیز سودمند و نیروزا برای جسم که موجب تقویت بدن میشود، حلال است و هر چیز زیانآور که نیروی آدمی را میگیرد یا کشنده است، حرام است.
8- بکوشید که زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: زمانی برای مناجات با خدا، زمانی برای تأمین معاش، زمانی برای معاشرت با برادران و معتمدانی که عیبهایتان را به شما میشناسانند و در دل شما را دوست دارند و ساعتی برای کسب لذّتهای حلال. با بخش چهارم توانایی انجام دادن سه بخش دیگر را به دست میآورید.
ماجرای مامور گشت زنی و دیدن سه سر بیرون مانده از قبر، جاسازی مرده در کیف زنانه و زنده شدن ناگهانی یک مرده از جمله خاطرات کارکنان آرامستان بهشت زهراست که اگرچه باورکردنی نیست اما واقعیت دارند.
در غسالخانه سازمان بهشت زهرا (س) پایتخت روزانه به صورت میانگین 120 مرد و 80 زن شسته می شوند تا به منزل ابدی بروند. در این مجموعه بزرگ افراد زیادی کار می کنند که همه آنها در طول سالهای کاری خود در غم انگیزترین بخش زندگی انسانها شریک بوده اند و خاطراتی دارند که بسیاری از آنها اگرچه باور کردنی نیست اما واقعیت دارد و جای تامل.
جاسازی جسد در کیف زنانه / بیرون ماندن سر مرده از قبر!
یکی از این خاطرات مربوط به حسین گودرزی است که سالها پیش در شیفت 12 شب تا 4 صبح کار می کرده و وظیفه گشت زنی در محوطه قطعات بهشت زهرا را داشته است. او درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری می گوید: با یکی از همکارانم در محوطه با ماشین در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند. از ترس جرات تکان خوردن نداشتم، حتی نمی توانستم همکارم را که خوابیده بود، بیدار کنم، مات و مبهوت با دستم او را متوجه کردم. این صحنه را که دید گفت فرار کنیم . بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان با سه انسان زنده در حالی که به ما سلام می کردند روبرو شدیم. ماجرا از این قرار بود که روز گذشته یکی از بستگانشان اینجا دفن شده بود. آنها برای مراسم از شهرستان راه افتاده بودند اما به دلایلی آخر شب به تهران رسیده بودند. ماشین را در پارکینگ حرم پارک کرده و از ورودی حرم به اینجا آمده بودند و به علت تالم بسیار تصمیم گرفته بودند شب سر مزار آن مرحوم بخوابند. وقتی نیمه شب صدای ماشین گشت و نور چراغ را دیدند در حالی که دراز کشیده بودند سرهایشان را از زیر پتو بیرون آورده و به ما نگاه می کردند. در نهایت آنها را به طرف حرم امام هدایت کردیم.
مرده ای که زنده شد
یکی دیگر از کارکنان سازمان بهشت زهرا ماجرای مرده ای را تعریف می کند که زنده شد. او می گوید در سالهای جنگ تحمیلی تعداد آمبولانس ها کم بود و حمل جنازه بیشتر به صورت گروهی انجام می شد. من در آن زمان تلفنچی مرکز اعزام آمبولانس در پایانه بودم.
ناصر برجسته ادامه می دهد: یک روز آمبولانسی به رانندگی آقای فلاحت چیان به آدرس های مختلف فرستادم. او مجبور بود چند جنازه از بیمارستانهای مختلف را به صورت فشرده روی هم سوار کرده و به بهشت زهرا بیاورد. وقتی به سازمان رسید در حال تخلیه جنازه ها بود که دیدیم جنازه مردی که زیر بقیه جنازه ها قرار داشت نفس می کشد. این موضوع را با بیمارستانی که جنازه را به آمبولانس تحویل داده بود اعلام کردیم و او را که به علت سکته فوت کرده بود به بیمارستان انتقال دادیم.
فردای آن روز از روی کنجکاوی حال آن فرد را پرسیدم. گفتند حالش خوب شده و در حال حاضر زنده است و حدس می زنند چون این جسد در زیر اجساد دیگر قرار داشته در دست اندازها به دلیل فشار جنازه های بالایی روی قفسه سینه اش مجددا قلبش شروع به فعالیت کرده و به زندگی برگشته است.
چرا مرده ما را زنده کردید
ضیایی از دیگر کارکنان بهشت زهرا است که خاطره ای مشابه با ناصر برجسته دارد و می گوید: روزی به من اطلاع دادند یکی از امواتی را که برای کارهای شستشو و دفن آورده بودند نفس می کشد و احتمالا زنده است. بلافاصله دستور دادم با همان ماشینی که جسد را آورده بود به نزدیک ترین بیمارستان اعزام شود. چندی بعد از مسئولان بیمارستان جویای حال او شدم که گفتند خوب شده است. خدا را شکر کردم اما در همین حین از دفترم اطلاع دادند که خانواده آن فرد در اتاق منتظر دیدن من هستند. خودم را به مرد میانسالی که به دیدارم آمده بود معرفی کردم ولی او با عصبانیت گفت: چه سلامی؟ چه علیکی؟ چکار کردید؟ ما کلی تدارک دیده بودیم و کارهایمان را انجام داده ایم،چرا باید مرده ما زنده شود؟ من نمی دانستم چه باید بگویم. صبر کردم تا ناراحتی آنها تمام شود تا اینکه دوباره از دفترم تماس گرفتند و گفتند آن بنده خدا در بیمارستان فوت کرد. من هم بلافاصله گفتم حالا تبریک عرض می کنم!
جاسازی مرده در کیف
سعید خال، هم یکی دیگر از کارکنان سازمان بهشت زهرا است که اکنون در روابط عمومی این سازمان فعالیت می کند. او می گوید: روزی مردی به همراه خاله اش نزد من آمد و گفت متاسفانه برادرم در خارج از کشور فوت کرده و می خواهیم جنازه اش را در بهشت زهرا دفن کنیم. او را به همراه خودمان به اینجا آورده ایم تا شما پس از دیدن او اقدام به دفن برادرم کنید. من که تعجب کرده بودم، گفتم چطور جنازه را به طبقه دوم ساختمان بهشت زهرا آورده اید و دژبان شما را ندیده است. در همین حین برادر متوفی رو به خاله اش کرد و گفت: "خاله جنازه را به من بده" . با تعجب بسیار نگاه می کردم که قرار است چه اتفاقی بیفتد تا اینکه خاله از داخل کیفش یک جعبه چوبی بیرون آورد؛ روی میز گذاشت و گفت "این هم جنازه" و بعد گریه کرد و گفت: او در یکی از بیمارستانهای آلمان فوت کرده و به دلیل اشتباه رخ داده به گورستان غیر مسلمانان منتقل شده است. جنازه اش را سوزانده و به خاکستر تبدیل کرده اند. این موضوع باعث شد ما جنازه ای در اختیار نداشته باشیم، منتهی از آنجا که او مسلمان بود می خواهیم به سنت خودمان در بهشت زهرا دفن شود. من این موضوع را به دفتر مدیرعامل اطلاع دادم و رئیس هم دستور داد از طریق دفتر روحانیون مستقر در سازمان این مسئله با علما در میان گذاشته شود. سرانجام پس از استفتاءبا رعایت همه مسائل شرعی، قبری برای این فرد اختصاص داده شد.
پسرطمعکار جنازه پدرش را از قبر بیرون کشید
اسماعیل دانش پژوه از کارکنان باسابقه این سازمان با 25 سال سابقه فعالیت در بهشت زهرا خاطره ای عجیب نقل می کند. او می گوید: اطلاع دادند در یک آرامگاه خانوادگی پسری جنازه پدرش را از قبر خارج کرده است. به سرعت به محل رفته و متوجه شدیم مرده ای که هنوز چهل روز از فوتش نگذشته بود، توسط پسرش به بیرون قبر منتقل شده و می خواسته او را دوباره دفن کند. وقتی از آن پسر علت این کار را پرسیدیم گفت خواب دیده پدرش زنده است و می خواسته با این کار مطمئن شود. البته دروغ می گفت چون ماموران انتظامات پس از انجام تحقیقات منوجه شدند این پیرمرد مریض بوده و همه اقوامش بجز این پسر خارج از کشور بوده اند. برای همین وقتی او می میرد پسرش برای تغییر اسناد مالکیت اموال آمده تا انگشت سبابه پدرش را که هنوز آثار خطوط روی پوستش تغییر نکرده بود، با استامپ روی اسناد واگذاری بزند. ما این پسر را به مقامات قضایی تحویل دادیم اما همیشه به این فکر می کنم که چطور یک انسان می تواند با پدرش چنین کاری کند.
هر روز از سبزی های مختلف استفاده می کنید اما از خواص آن ها به طور دقیق اطلاع دارید؟ برخی از سبزی ها هستند که می توانند بدن شما را در برابر هر گونه بیماری بیمه کنند. در ادامه به این سبزی های میکروب کش بیشتر اشاره خواهیم کرد.
** سیر به دلیل دارا بودن ترکیبات فراوان، یک سمزدای فوقالعاده محسوب میشود. این ماده غذایی کمک میکند تا سموم و مواد زائد به ویژه آلودگیهایی مانند سرب و جیوه از بدن خارج شوند. علاوه بر این، سیر دارای خواص ضدباکتریایی است برای همین میتواند رودهها را به خوبی تمیز کند.
** خانواده کلم مثل کلم سبز، گل کلم، کلم برگ، کلم بروکسل و غیره جزو بهترین سبزیجات موجود برای سم زدایی بدن هستند به خاطر اینکه کلمها کبد را تحریک میکنند. میتوانید انواع کلمها را به صورت خام یا پخته شده در سالاد یا در غذاهای دیگر به صورت رنده یا خرد شده استفاده کنید.
جعفری یک ضد عفونی کننده عالی و ادرار آور بسیار خوب است. این سبزی معطر و البته پرطرفدار، عملکرد کلیهها را تحریک میکند و نقش مهمی در دفع سموم بدن دارد. به غذاهایتان مثل سالادها، پاستاها، سوپ و غیره جعفری اضافه کنید. اگر یک دوره سم زدایی جدی را شروع کردهاید آب جعفری فوقالعاده است.
** چغندر قند نیز جز مواد غذایی سم زدا محسوب میشود. در واقع چغندر قند حاوی «متیونین» است که به رفع مواد زائد بدن کمک میکند. «بتانین» موجود در آن باعث میشود که اسیدهای چرب موجود در کبد زودتر تجزیه شوند. اگر یک دوره سم زدایی در پیش گرفتهاید چغندر قند را به صورت خام با آب لیموترش و ورقههای نازک پیاز میل کنید.
In a world first, a team of researchers has achieved brain-to-brain transmission of information between humans
The team managed to send messages from India to France – a distance of 5,000 miles – without performing invasive surgery on the test subjects
Continue reading the article here
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را زجام بادهی گلگون خراب کن –حافظ
این غزلی است که آقا میرزا ملکی تبریزی (عاشق. عارف و دل سوخته) در قنوت نماز شب می خوانده. وی در عرفان و اخلاق و سلوک شاگرد آیت الله آخوند ملا حسینقلی همدانی – رضوان الله- بوده است و استاد اخلاق امام (ره)و استاد علامه طبا طبایی وعلامه همیشه خود را مدیون این استاد می دانستند. از مرحوم ملکی آثار ارزنده ای از جمله اسرار الصلاه، المراقبات، اعمال السنه، رساله ای در فقه و رساله لقاء الله به جای مانده است
بخون و لذت ببر و یاد من هم باش..
اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای رفتی، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم یعنی خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
به دختری که سوار ماشینم شد و موبایلم را دزدید زنگ زدم،گفت:دیر وقته،برو خونه،خانواده ات نگران می شن!
یکی از دوستان ما که مرد نکته سنجی است، یک تعبیر بسیار لطیف داشت که اسمش را گذاشته بود: « منطق ماشین دودی». می گفتیم منطق ماشین دودی چیست؟ می گفت من یک درسی را از قدیم آموخته ام و جامعه را روی منطق ماشین دودی می شناسم.