نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

قانون کوسه ای

ژاپنی ها همواره عاشق ماهی تازه هستند. ولی آب نزدیک ژاپن برای چند دهه ماهی زیادی نداشت. بنابراین برای فراهم کردن غذای ژاپنی ها قایق های ماهی گیری بزرگتر شدند و مسافتی بیش از قبل را طی می کردند.
هر چه ماهیگیران دورتر می رفتند بیشتر طول می کشید تا ماهی بیاورند
اگر برگشتشان بیشتر طول می کشید ماهی ها دیگر تازه نبود.
برای حل این مشکل شرکت های ماهیگیری فریزرهایی را در قایقهایشان نصب کردند.
آنها ماهی های به دست آمده را در فریزر قرار می دادند. فریزرها این امکان را فراهم می کرد که قایق ها دورتر بروند و بیشتر بمانند. ولیکن ژاپنی توانستند به تفاوت بین ماهی تازه و منجمد پی ببرند و آن ها مزه ماهی منجمد را دوست نداشتند، قیمت ماهی منجمد کاهش پیدا کرد.
بنابرین شرکت های ماهیگیری مخزن هایی نصب کردند.
آنها ماهی می گرفتند و درون مخزن قرار می دادند، ماهی ها پس از کمی تحرک خسته می شدند و مزه تازه بودن خود را از دست می دادند. صنعت ماهی گیری دچار بحران قریب الوقوعی شد.
ولی آن ها امروزه ماهی های تازه به ژاپن می فرستند!!
چطور توانستند مدیریت کنند؟؟
برای اینکه طعم ماهی ها تازه بماند شرکت های ماهیگیری ژاپنی هنوز ماهی ها را در مخزن قرار می دهند ولی با یک کوسه کوچک!
ماهی ها تقلا می کنند و از این رو دائما در حال حرکتند تلاشی که می کنند باعث می شود آن ها تازه و سرحال باشند.
تا حالا به این موضوع پی برده اید که برخی از ما در استخر زندگی می کنیم ولی بیشتر مواقع خسته و کسل هستیم؟! اساسا در زندگی ما، کوسه ها چالش های تازه ای هستند که ما را فعال نگه می دارند.
اگر شما مدام در تکاپو باشید شاد خواهید بود. تلاشهایتان است که شما را پر انرژی نگه می دارد. پس در وضعیتی از سکون موفقیت را کسب نکنید و به آن شاد نباشید.
شما منابع، مهارت ها و توانایی هایی را برای ایجاد این تفاوت دارید کوسه ایی را درون مخزنتان قرار دهید و سپس خواهید دید که واقعا چقدر می توانید پیش بروید.

قدرت خداوندی

حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت. همسرش او را تحریک کرد به دریا برود ، شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند. مرد تور ماهیگیری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع می کرد ولی چیزی به تورش نیفتاد. قبل از بازگشت به خانه  برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد. او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد. او زن و فرزندش را تصور می کرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند.
همانطور که در سبزه زار های خیالش گشت و گذاری می کرد ، پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش و ماهیگیری تفریحی بود .پادشاه رشته ی خیال مرد فقیر را پاره کرد و با صدای بلند پرسید :
ای مردک در دستت چیست؟
 او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است . به دستور پادشاه آن ماهی به زور از مرد بیچاره گرفته شد و در مقابل هیچ چیزی هم به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد. او سر افکنده به خانه باز گشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود . پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه به خود می بالید که چنین صیدی نموده است . همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد خاری از فلسهای ماهی به انگشتش فرو رفت ، درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمی توانست بخوابد . پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه را پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت.
 پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعد از ازدیاد درد موافقت کرد.
وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد...
پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است .پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند. بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد .
پادشاه به او گفت:
آیا مرا می شناسی .....؟
آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ را از من گرفتی.
می خواهم مرا حلال کنی .
تو را حلال کردم.
می خواهم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم ، چه گفتی؟؟؟
گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم :
پروردگارا ......
او قدرتش را به من نشان داد، تو هم قدرتت را به او نشان بده.
این داستان تاریخی یکی از زیبا ترین سلاحهای روی زمین را به ما معرفی می کند، این سلاح سلاح دعا است...
 التماس دعا

پیمان شکنی

درویشی در کوهساری دور از مردم زندگی می‌کرد. در آن خلوت به ذکر خدا و نیایش مشغول بود و غذایش میوه درختان سیب، گلابی و انار بود. روزی با خدا عهد کرد که هرگز از درختان میوه نچیند و فقط از میوه‌هایی بخورد که باد از درخت بر زمین می‌ریزد. درویش مدتی به پیمان خود وفادار بود تا اینکه امر الهی، امتحان سختی برای او پیش ‌آورد. تا پنج روز، هیچ میوه‌ای از درخت نیفتاد! درویش بسیار گرسنه و ناتوان شد و بالاخره گرسنگی بر او غالب شد. عهد و پیمان شکست و از درخت چند گلابی چید و خورد. خداوند به سزای این پیمان شکنی او را به بلای سختی گرفتار کرد. داستان از این قرار بود؛
 
حدود بیست نفر دزد به کوهستان آمده بودند و اموال دزدی را میان خود تقسیم می‌کردند. یکی از جاسوسان حکومت آنها را دید و به داروغه خبر داد. ناگهان مأموران دولتی رسیدند و دزدان را دستگیر و درویش را هم جزو دزدان پنداشتند و او را هم دستگیر کردند. دادگاه تشکیل شد و طبق حکم یک دست و یک پای دزدان را قطع کردند. وقتی نوبت به درویش رسید ابتدا دست او را قطع کردند و همین که خواستند پایش را ببرند، یکی از مأموران بلند مرتبه از راه رسید و درویش را شناخت و بر سر مأمور اجرای حکم فریاد زد: این مرد از درویشان حق است چرا دستش را بریدی؟
 خبر به داروغه رسید، پا برهنه پیش شیخ آمد. گریه کنان از او پوزش خواست. درویش با خوشرویی گفت: در حقیقت این سزای پیمان شکنی من بود. من حرمت ایمان به خدا را شکستم و خدا مرا مجازات کرد. از آن پس در میان مردم، او با لقب درویش دست بریده معروف شد. همچنان در خلوت و تنهایی و به دور از غوغای خلق در کلبه‌ای بیرون شهر به عبادت و راز و نیاز با خدا مشغول بود. روزی یکی از آشنایان سر زده، نزد او آمد و دید که درویش با دو دست مشغول بافتن زنبیل است! درویش ناراحت شد و به دوست خود گفت: چرا بی خبر پیش من آمدی؟
مرد گفت: از شدت مهر و اشتیاق تاب دوری شما را نداشتم. شیخ تبسم کرد و گفت: ترا به خدا سوگند می‌‌دهم تا زمان مرگ من، این راز را به هیچکس نگویی. اما رفته رفته راز کرامت درویش فاش شد و همة ی مردم از این راز با خبر شدند. روزی درویش در خلوت به خدا گفت: خدایا چرا راز مرا بر خلق فاش کردی؟ خداوند فرمود: زیرا مردم نسبت به تو گمان بد داشتند و می‌پنداشتند که تو ریاکار و دزد بوده ای و من تو را رسوا کرده ام. راز کرامت تو را بر آنان فاش کردم تا بدگمانی آنها بر طرف شود و به مقام والای تو پی برند.
حکایتی از مثنوی معنوی

قطعه ای از یک کتاب

... بهتــــــــــــر است آدم لــــــــــــذت ببرد تا این که از چیزی ســـر دربیاورد. با دانستن، خودمان را برای همیشه زنجیر می کنیم به چیزهای غریب و مرگ مان را جلو می اندازیم. اگر آدم عمرش صدهزار سال باشد، ولی بداند چه روز و چه ساعتی می میرد، باز از عمر صدهزار ساله اش به اندازه ی یک عمر ده ساله که نداند کی می میرد لذت نمی برد. اگر خوب نگاه کنی، می بینی حماقت، نادانی و کلی از چیزهایی که اسم شان بد دررفته، همه جزء حسن های آدم هستند...!
 
... حیف آدم وقتی چیزی را درک می کند که کار از کار گذشته. وقتی آخر یک جاده هستی٬ دیگر چه اهمیتی دارد میان جاده چه نشانه ای برای تو بوده که راهت کوتاه تر و بهتر بشود...!
 
... مدت های طولانی است که فکر من را «هیچ» گرفته. ازش وحشت دارم چون می خواهم دیگر نبینمش و همین ندیدن است که باعث شده بیشتر ببینمش او قوی تر از من است چون علت من است...!
 
... اگر کسی در خیالش نتواند کاری را بکند در دنیای واقعی هم نمی تواند...!
 
... یکی از بازی هایی که همیشه تو تنهایی حسابی سرگرمم می کرد همین بود: چیزهای متضاد را کنار هم می گذاشتم و بعد ساعتها با آنها خودم را مشغول می کردم. این کار احمقانه بدجوری آرامم می کرد، چون بهم می فهماند قائده ی همه چیزها همین است و اگر جایی گیر یک چیز متضاد می افتم، نباید بترسم یا دست و پایم را گم کنم. چون این یک جور بازی ذهنی است فقط که حتی معلوم نیست بین کی و کی است تو دنیا. اگر نمی توانستم طور دیگری به آنها نگاه کنم، حتماً یک کاری تا حالا دست خودم داده بودم...!
 
... همیشه در همه ی زمان ها کسانی هستند که رویاها و آرزوهای بلند و عجیب زیادی دارند. و حاضرند به هر قیمتی که شده، حتی نابودی خودشان و بقیه به آنها برسند...!
 
از کتاب : رام کننده/محمدرضا کاتب

مرحوم قطب الدین راوندی..

مرحوم قطب الدین راوندی روایت کرده است: روزی از امام جعفر صادق(ع) سوال کردند: روزگار خود را چگونه سپری می فرمایید؟ حضرت(ع) در جواب فرمودند: عمر خویش را بر چهار پایه اساسی سپری می نمایم: می دانم آنچه روزی برای من مقدر شده است، به من خواهد رسید و نصیب دیگری نمی گردد. می دانم دارای وظایف و مسئولیت هایی هستم، که غیر از خودم کسی توان انجام آنها را ندارد. می دانم مرا مرگ درمی یابد و ناگهان بدون خبر قبلی مرا می رباید؛ پس باید هر لحظه آماده مرگ باشم. و می دانم خدای متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و باید مواظب اعمال و حرکات خود باشم. (مستدرک وسائل الشیعه، محدث نوری، ج ۱۲، ص ۱۷۲، ح ۱۵)

خارهای امروز گلهای فردا

روزی مردی از خدا دو چیز خواست: یک پروانه و یک گل..... ولی چیزی که خدا در عوض به او بخشید یک کاکتوس و یک کرم. مرد غمگین شد و با خود اندیشید، خدا بندگان زیادی دارد باید به همه ی آنها توجه کند تصمیم گرفت در این باره سوالی نپرسد. بعد از مدتی مرد در کمال ناباوری مشاهده کرد که از آن کاکتوس زشت و پر از خار گلی زیبا روییده است، و آن کرم زشت تبدیل به پروانه ای زیبا شده است. راه خدا همواره بهترین راه است، اگر چه به نظر ما غلط بیاید، آنچه میخواهید همیشه آن نیست که نیاز دارید. اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید، به او اعتماد کنید. خارهای امروز گلهای فردایند.

روزه امام حسین (ع)

بنام یزدان پاک
 اولین روزی که امام حسین (ع) روزه گرفتند همه اهل بیت در کنار سفره جمع شدند:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : حسین جان عزیزم روزه ات را باز کن ' امام حسین فرمودند : جایزه من چه خواهد بود ؟
پیامبر فرمودند : نصف محبتم را به کسانیکه تو را دوست دارند می بخشم .
حضرت علی فرمودند : پسرم حسین جان روزه ات را باز کن ' باز امام فرمودند : جایزه من چه خواهد بود ،
 حضرت علی فرمودند : نصف عبادتهایم برای کسانی که عاشق تو هستند .
حضرت فاطمه فرمودند : عزیز دلبندم افطار کن ، امام حسین پرسیدند : جایزه شما بر من چیست ؟ حضرت فرمودند: نصف عبادتهایم را به کسانی که بر تو گریه می کنند می بخشم .
امام حسن (ع) فرمود: برادرجان روزه ات را باز کن و امام همان سوال را پرسیدند ،حضرت پاسخ دادند : من تا همه گنهکاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت و در همین حال جبرئیل بر پیامبر نازل شد فرمود : خدا می فرماید :من از شما ها مهربانتر هستم ' و آنقدر آن کسانیکه غاشق تو هستند را به بهشت میبرم تا تو راضی شوی یا حسین
رسول الله صلی الله علیه و اله  فرمودند وقتی یک انسان جوان توبه می کند از مشرق تا مغرب قبرستانها برای 40 روز از عذاب قبر نجات داده می شوند ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرمایند : نورانی شود چهره کسیکه این حدیث را به دیگران میرساند .

خوب ببینیم!

پیرزن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت:« خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟» خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد.
پیرزن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
 
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا درآمد. پیرزن دوباره در را باز کرد. این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد. پیرزن با ناراحتی در را بست و غرغرکنان به خانه برگشت.
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا درآمد. این بار پیرزن مطمئن بود که خدا آمده، پس با عجله به سوی در دوید. در را باز کرد ولی این بار نیز زن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذایی
بخرد. پیرزن که خیلی عصبانی شده بود، با داد و فریاد، زن فقیر را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد. پیرزن ناامید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید. پیرزن با ناراحتی به خـدا گفت:« خدایـا، مگر تو قول نداده بودی که امـروز به دیـدنم مـی آیی؟»

خدا جواب داد:« بله، ولی من سه بار به خانه ات آمدم و تو هر سه باردر را به رویم بستی!».....!!!

ماجرای مردان حق

 

ماجرای مردان حق  

 

                               لطفا 

 

                                               اینجا   

                                                          را  

                                کلیک    کنید

                                                                                                                                      

توصیه‌ از آیت‌الله بهجت(ره)درباره سیر و سلوک

توصیه‌ از آیت‌الله بهجت(ره)درباره سیر و سلوک
حضرت آیت‌الله بهجت(ره) از جمله سالکان و عارفان حقیقی طریق الهی است که توجه به توصیه‌های این فقید فرزانه می‌تواند راهی روشنگر را پیش‌روی انسان قرار دهد.
عقیق:حضرت آیت‌الله العظمی بهجت(ره) در کتاب «پرسش‌های شما، پاسخ‌های آیت‌الله بهجت» به سؤالاتی در زمینه سیر و سلوک و تقرب به خداوند، پاسخ گفته است که خلاصه آن در پی می‌آید:

1- اولین مرحله سیر و سلوک به سوی خدا چیست؟
- این که حلال خدا را حلال بدانیم و حرام خدا را حرام!

2- بهترین ذکر چیست؟
- بهترین ذکر، ذکری است که من می‌گویم؛ ذکر خدا عندالحلال و الحرام

3- چگونه می‌توان به عرفان دست یافت و عارف شد؟
اگر به آنچه می‌دانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید این تمام عرفان است.

4- با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق و مربی برای فرد سالک، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است حال که ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟
- اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت (طلب حقیقی و واقعی) داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم (چه برسد به استاد و مربی اخلاق) در او اثر نخواهد داشت چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.

5- عده زیادی از شما تقاضای درس اخلاق دارند اگر برایتان امکان دارد درس اخلاق بگذارید تا ما از وجودتان بهره‌مند شویم؟
- کو عمل کننده؟ کو عمل کننده آقا؟!

آقایی درس اخلاق می‌داد و جمعیت زیادی در درس او شرکت می‌کردند. اما بعد از مدتی استاد کلاس را ترک کرد. پرسیدم چرا؟ گفت: اثر نداشت، کار به جایی رسیده بود که باید به هر کدام جداگانه بگویم که شما این کار را کردی و این گناه را مرتکب شدی تا اثر بگذارد و از آن دست بکشد. همچنین می‌گفت: نه در گوینده اثر دارد و نه در شنونده!

حال ما چنین است که واضحات از ما عمدا فوت شده است!
جناب عبدالمطلب در آخر گفت: «أنا رب الإبل، ان للبیت ربّا سیمنعه؛ من صاحب شتران خود هستم، خانه خدا (کعبه) صاحبی دارد که خود از آن حمایت می‌کند. ولی آخرین حرف او اولین حرف ماست.

ما نمی‌خواهیم طریقه تمام علما و سلف صالح را دنبال کنیم. شخصی نزد آقایی رفت و گفت: ذکری به من دستور دهید، آن آقا به او گفت: نماز بخوان ... همان نمازی که حضرت رسول(ص) می‌فرماید: نور چشم من در نماز است.

6- اگر کسی بخواهد به لحاظ معنوی به جایی برسد چه توصیه‌ای دارید؟
- اگر کسی مقید باشد نماز را اول وقت بخواند به جایی که باید برسد خواهد رسید و نماز اول وقت برای وصول به مقامات عالیه، کافی است اگر چه هزار سال عمر کند.

 

منبع:باشگاه

 

دعای امام صادق(ع)برای زائرین امام حسین(ع)

دعای بسیار زیبا از امام صادق علیه السلام برای زائرین سیدالشهدا
عقیق:معاویه بن وهب می‏گوید وارد منزل حضرت صادق(ع) شدم.در نمازخانه منزلش، به نماز ایستاده بود، صبر کردم تا نمازش تمام شد.دیدم پس از نماز، دست به دعابرداشت و برای زائران قبر حسین بن علی دعا کرد، آنانکه با انفاق مال و تلاش بدنی به زیارت می‏روند، برای پیوند با ائمه و شاد کردن رسول خدا و پاسخگویی به فرمان امامان و خشمگین ساختن دشمنان و راضی کردن خداوند.و چنین دعا کرد:
خدایا، از آنان‏راضی باش، و خود و خانواده‏شان را، شب و روز، نگهدار، و همراهی‏ شان کن و از شر هر جبار سرکشی و ستمگر، و از گزند شیاطین نهان‏و آشکار در امانشان بدار و نیازهایشان را برآور...خدایا به آنان، بخاطر اینکه از وطن، دور ماندند و ما را بر فرزندان و بستگان خود برگزیدند، بهترین پاداشها را عطا کن.خدایا!دشمنان ما، این زائران را به خاطر سفر، ملامت کردند ولی این سرزنشها، هرگز پیروان ما را از این زیارت، مانع نگشت.آمدند تا با مخالفان ما مخالفت کرده باشند!خدایا!آن چهره‏ها را که آفتاب در این راه تغییر داد، رحمت کن، آن صورتهائی را که بر تربت حسین، قرار گرفت، مورد لطف قرار بده، آن چشمهایی را که در راه ما اشک ریخت، آن دلهایی‏که برای ما و تشنگی ما سوخت، آن ناله‏هایی که برای ما سر داده شد، رحمت کن.
خدایا!من آن بدنها و جانها را تا قیامت، تا هنگام ورود به کوثر در آن روز تشنگی بزرگ، به تو امانت می‏سپارم...
امام، همچنان دعا می‏خواند و سجده می‏کرد.
پس از فراغت‏از نماز، گفتم:این دعاهایی را که از شما شنیدم، اگر در حق کسی بود که خدا را نمی‏شناخت، می‏پنداشتم که هرگز به آتش دوزخ نخواهد سوخت به خدا قسم، (با این دعاهای شما؟آرزو کردم که ای کاش به حج نرفته بودم و حسین را زیارت می‏کردم.
امام فرمود:توبه او بسیار نزدیکی.پس چه چیز مانع از آن می‏ شود که به زیارتش بروی؟ای معاویه بن وهب!مبادا که این کار را ترک کنی؟
گفتم:نمی‏ پنداشتم ‏که کار، به این ارزش و عظمت می‏رسد.
منبع:روضه

چه کسانی مثل برق از پل صراط عبور می کنند؟

ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام؛ محبت و ولایت و دوستی حضرت زهرا (س)؛ صبر بر بیماری؛ صبر کردن بر بدهکار؛ روزه ماه رجب؛ شب زنده داری؛ صدقه دادن و مداومت بر خواندن قرآن نیز جزو اعمالی هستند که در روایات مختلف بر تاثیر بسیار زیاد آنها بر گذر آسان از پل صراط تاکید شده است
 
 یکی مواقف هولناک و سخت در قیامت گذز از پل صراط است. امام صادق علیه السلام در حدیثی می فرماید: نحوه عبور از صراط به طرق گوناگون خواهد بود بعضی همچون برق و بعضی چون باد، بعضی چون تاختن اسب، بعضی همچون دویدن مرد، بعضی همچون پیادگان و بالاخره گروهى هم آویخته و در حالى که آتش برخى از اندام ایشان را گرفته و برخى را رها کرده است، مى‏گذرند. (به نقل از امالی صدوق،ص ۱۰۷ و بحارالانوار، ج ۸، ص ۶۴)
اما چه کنیم تا بتوانیم مطابق فرمایش امام به سریعترین شکل ممکن یعنی همچون برق از پل صراط گذر نماییم؟
در روایات اعمالی ذکر شده که انسان را در این راه کمک می کنند. از جمله این روایت زیبای نبوی:
النّبیّ «ص»: من أکل من کدّ یده، مرّ على الصّراط کالبرق الخاطف.
رسول خدا فرمود: هر کس از دسترنج خود بخورد، مثل برق از پل صراط خواهد گذشت. (الحیاة، ج‏۵، ص ۴۳۲)
سه نکته:
* از این روایت و روایات مشابه دیگر می توان استفاده کرد که اصل بر این است که بندگان به آسانی از صراط عبور کنند به شرط آنکه ستم نکنند و الا نیازی به انجام کارهای سخت نیست.
از طرف دیگر مشخص می شود که کار و تلاش و کسب روزی حلال چقدر در نزد خدای تعالی محبوب و با ارزش است.
 
** همچنین در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق روایتی نقل شده که اگر کسى بر آن باشد که در هر جا و در هر موقعیت و فرصتى، نماز خود را به جماعت بخواند، (در روز قیامت) جزو اولین گروه با سبقت‏گیرندگان، با چهره‏اى روشنتر از ماه شب چهاردهم (بدر) به سرعت برق از پل صراط خواهد گذشت، و به ازاى هر روز و یا شبى که توفیق شرکت در نماز جماعت را داشته است ثواب یک شهید را به او خواهند داد.
 
*** ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام؛ محبت و ولایت و دوستی حضرت زهرا (س)؛ صبر بر بیماری؛ صبر کردن بر بدهکار؛ روزه ماه رجب؛ شب زنده داری؛ صدقه دادن و مداومت بر خواندن قرآن نیز جزو اعمالی هستند که در روایات مختلف بر تاثیر بسیار زیاد آنها بر گذر آسان از پل صراط تاکید شده است.
اما قابل تذکر است که این اعمال در صورتی کمک کننده و اثر گذارند که اولا قبول شده و در پرونده عملمان درج گردند ثانیا با گناهان دیگر ضایع نشده و محو نشوند و تا هنگام گذر از صراط باقی بمانند زیرا گناهان ما، حسنات ما را روز قیامت از بین می برند همچنین چه بسا همه اعمالمان را به جهت یک حق الناسی که به گردن داریم،از دست بدهیم.

عاقبت بخیری..

حربن یزید ریاحی اولین کسی بود که آب را به روی امام بست و اولین کسی شد که خونش را برای او داد.
عمر سعد اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد.
چه کسی می‌داند آخر کارش به کجا می‌رسد؟
 دنیا دار ابتلاست!
با هر امتحانی چهره‌ای از ما آشکار می شود، چهره‌ای که گاه خودمان را شگفت‌زده می‌کند.
چطور می‌شود در این دنیا بر کسی خرده گرفت و خود را ندید؟
می‌گویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی نمی‌شود به عبادتت، به تقربت و به جایگاهت اطمینان کنی.
خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است.
شاید به همین دلیل سفارش شده وقتی حال خوبی داری و می خواهی دعا کنی،
 یادت نرود عافیت و عاقبت به خیری‌ات را بطلبی.


پدران و مادران

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردیم
که با هر بار تراشیده شدن کوچک وکوچک تر
میشود...
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل وزیباست که در ظاهر
ابهتش را همیشه حفظ می کند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر
از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند ونمیداند که
چقدر دیگر میتواند بنویسد...
بیایید قدردان باشیم ...

حسین ع

ادوارد براون نویسنده انگلیسی می گوید : ایا قلبی پیدا می شود که وقتی درباره کربلا سخن می شنود اغشته به اندوه نگردد؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ تحت لوای اسلام انجام گرفت را انکار کنند.
 
 آنطون بارا می نویسد : اگر حسین از ما بود در هر سرزمینی برای او بیرق بر می افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می کردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرا می خواندیم.
 

فواید دعای فرج

آثار دعاى فرج روایات مختلفى به بیان آثار، فوائد و ویژگى هایى که بر دعاکردن براى تعجیل فرج مترتب است، پرداخته است که به پاره اى از آن ها اشاره می کنیم: 01 فرمایش حضرت ولى عصر(ع): بسیار دعاکنید براى تعجیل فرج که فرج شما درآَن است .
02 این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها است.

03 اظهار محبت قلبى است .
4 0 نشانه انتظار است.
05 زنده کردن امر ائمه اطهار(ع) است.
6. مایه ناراحتى شیطان لعین است.
7. نجات یافتن از فتنه هاى آَخر الزمان است .
08 اداء قسمتى از حقوق آن حضرت است که اداء حق هر صاحب حقى، واجب ترین امور است.
9. تعظیم خداوند و دین خداوند است.
10. حضرت صاحب الزمان (ع) درحق او دعا می کند.
11. شفاعت آَن حضرت در قیامت شامل حال او مى شود.
12. شفاعت پیغمبر(ص) ان شاء الله شامل حالش مى شود.
013 این دعا امتثال امر الهى و طلب فضل و عنایت او است.
14 0 مایه استجابت دعا مى شود.
015 اداء اجر رسالت است
016 مایه دفع بلا است.
017 سبب وسعت روزى است ان شاء الله
18. باعث آَمرزش گناهان می شود.
19 0 سبب تشرف به دیدار آن حضرت در بیدارى یا خواب مى شود ان شاء الله.
20. سبب رجعت به دنیا در زمان ظهور آَن حضرت مى شود ان شاء الله
21. از برادران پیغمبر(ص) خواهد بود
022 فرج مولاى ما حضرت صاحب الزمان (ع) زودتر واقع مى شود.
23.پیروى ازپیغمبروامامان (ع) خواهد بود.
24. وفاى به عهد و پیمان خداوندى است .
025 آَثار نیکى به والدین براى دعاکننده حاصل می گردد.
36. فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل مى شود
37. زیاد شدن اشراف نور امام (ع) در دل او است
28. سبب طولانى شدن عمراست ان شاء الله.
29. تعاون و همکارى درکارهاى نیک و تقوى است.
30. رسیدن به نصرت و یارى خداوند و پیروزى بر دشمنان به کمک خداوند است
31. سبب هدایت به نور قرآَن مجید است.
032 نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.
33. به ثواب طلب علم نائل مى شود ان شاء الله.
34. از عقوبت هاى اخروى ان شاء الله در امان مى ماند
35. هنگام مرگ به او مژده مى رسد و با او به نرمى رفتار مى شود
036 این دعا اجابت دعوت خدا و رسول (ص)است.
37. با امیرالمؤمنین (ع) و در درجه آن حضرت خواهد بود.
038 محبوب ترین افراد نزد خداوند خواهد بود
39. عزیزترین وگرامى ترین افراد نزد پیغمبر(ص) مى شود
40. ان شاء الله ازاهل بهشت خواهد شد
41. دعاى پیغمبر(ص) شامل حالش می گردد.
042 کردارهاى بد او به کردارهاى نیک مبدل مى شود.
43.خداوند متعال در عبادت، او را تأیید مى فرماید
44. ان شاء الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور مى شود.
45.ثواب کمک به مظلوم را دارد.
46.ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد.
47. پاداش خونخواهى حضرت ابى عبدالله الحسین (ع) را دارد.
48. شایستگى دریافت احادیث ائمه اطهار(ع) را مى یابد.
69. نور او براى دیگران نیز روز قیامت درخشان می گردد
50. هفتاد هزار نفر ازگنهکاران را شفاعت می کند.
51. دعاى امیرالمؤمنین (ع)در روز قیامت ,شاملش می گردد.
52. بى حساب داخل بهشت مى شود.
053 از تشنگى روز قیامت در امان مى ماند.
54. در بهشت جاودان است.
55. مایه خراش روى ابلیس و مجروح شدن دل او است.
56. روز قیامت هدیه هاى ویژه اى دریافت مى دارد.
57. خداوند عزوجل از خدمتگزاران بهشت نصیبش مى فرماید.
58. در سایه گسترده خداوند قرارگرفته و رحمت بر او نازل مى شود مادامى که مشغول آن دعا باشد.
59. پاداش نصیحت مؤمن را دارد.
60. مجلسى که در آن براى حضرت قائم عجل الله فرجه دعا شود، محل حضور فرشتگان می گردد.
61 دعا کننده مورد مباهات خداوند مى شود.
62. فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.
063 از نیکان مردم پس از ائمه اطهار(ع) مى شود.
065 این دعا اطاعت از اولى الامر است که خداوند اطاعت شان را واجب ساخته است.
65. مایه خرسندی خداوند عزوجل مى شود.
66. مایه خشنودى پیغمبر(ص) می گردد.
067 این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.
068 ازکسانى خواهد بودکه خداوند در بهشت به او حکومت مى دهد، ان شاء الله.
69. حساب او آسان مى شود.
070 این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانى خواهد بود.
71. این عمل بهترین اعمال است.
72. باعث دورى قصه ها مى شود.
73. دعاى هنکام غیبت بهتر از دعاى هنگام ظهور امام (ع) است.
74. فرشتگان درباره اش دعا می کنند.
75. دعاى حضرت سیدالساجدین (ع) که نکات و فواثد متعددى دارد شامل حالش مى شود.
076 این دعا تمسک به ثقلین کتاب و عترت است.
77. چنگ زدن به ریسمان الهى است.
78. سبب کامل شدن ایمان است.
79.همانند ثواب همه بندگان به او مى رسد.
80.تعظیم شعائر خداوند است.
81.این دعا ثواب کسى که با پیغمبر(ص) شهید شده را دارد.
82.ثواب کسى که زیر پرچم حضرت قائم (ع) شهید شده را دارد.
83.ثواب احسان به مولاى ما حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه را دارد.
84.در این دعا، ثواب گرامى داشتن عالم هست.
85.پاداش گرامى داشتن شخص کریم را دارد.
86.در میان گروه ائمه اطهار(ع) محشور مى شود.
87.درجات او در بهشت بالا مى رود.
88.از بدى حساب در روز قیامت در امان مى ماند.
89.به بالاترین درجات شهداى روز قیامت نائل مى شود.
90.و رستگارى به سبب شفاعت فاطمه زهرا(ع) را در پى دارد. (1)
ا. مکیال المکارم ج1ص 351 ترجمه سید مهدى حائرى قزوینى.

۵فلسفه زندگی

۱. به کسی اجازه ندهید تا در زندگی‌تان برتری یابد در حالی‌که شما فقط یک ترجیح برای آنها هستید.
۲. هرگز برای هر رابطه‌ای در زندگی‌تان گریه نکنید چون برای کسی که گریه می‌کنید ارزش اشک‌هایتان را ندارد و کسی که ارزش‌اش را دارد به شما هرگز اجازه نمی‌دهد که گریه کنید.
۳. با دیگران باادب رفتار کنید حتّی در برابر آنانی که رفتار مناسبی با شما ندارند، نه به این خاطر که آنها خوب نیستند بلکه به این خاطر که شما خوب هستید.
۴. هرگز شادکامی‌تان را در دیگران جستجو نکنید چرا که باعث می‌شود احساس تنهایی کنید، در عوض آن را در خودتان جستجو کنید، با این کار شما احساس شادی خواهید کرد حتّی اگر تنها مانده باشید.
۵. زمانی‌که شادی در دستان ماست، همیشه کوچک به نظر می‌آید، ولی وقتی که یاد می‌گیریم آن را با دیگران قسمت کنیم، درمی‌یابیم که چقدر بزرگ و فوق‌العاده است.

سعی کن با مشکلاتت کنار بیایی

صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود!
با خودش گفت: هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود!
هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم! این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت!
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود!
اوکی امروز دم اسبی میبندم! همین کار رو کرد و خیلی بهش میو...مد!
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!!
فریاد زد: ایول!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!
.........
همه چیز به نگاه تو بر میگرده ...
هر کسی داره با زندگیش میجنگه ...
پس سعی کن با مشکلاتت کنار بیایی ... !