نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله علیه

 

 دلیل اصرار آیت الله بهجت برای زیارت عبدالعظیم حسنی چه بود؟
حضرت آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه :
به زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام،
اصرار داشتند و می فرمودند:
«اهل تهران اگر هفته ای یک مرتبه
به زیارت ایشان نروند، جفا کرده اند.»…
ایشان وقتی می خواستند
به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شوند
و نیز در بازگشت از حرم مطهر رضوی،
اصرار داشتند از سر راه باید
حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام برویم.
یکبار اتفاق افتاد که ما در راه بازگشت از مشهد
نزدیک ساعت 12 شب به تهران رسیدیم،
نیمه شب بود در حرم بسته بود ولی ایشان فرمودند:
« اثاث را می گذاریم پشت درحرم،
همین جا می مانیم تا در حرم باز شود»،
ایشان پشت در حرم می ماندند و می گفتند:
« به هر نحوی هست نباید محروم شویم».
ابن قولویه در کامل الزّیارات از
علیّ ابن حسین ابن موسی بن بابویه و
او از محمّد ابن یحیی اشعری عطار قمی روایت کرده
یکی از اهالی ری گفت
 

بر حضرت ابوالحسن العسکری امام هادی علیه السّلام
وارد شدم آن جناب از من پرسید کجا بودی؟
عرض کردم به زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام رفته بودم
آن حضرت فرمود بدان و آگاه باش
اگر قبر عبدالعظیم حسنی علیه السّلام را که در نزد
شماست زیارت کرده بودی مثل آنست که
حضرت حسین ابن علی را در کربلا زیارت کرده باشی .

دعای باران-گزیدة گفتگو با دکتر عبدالکریم گلشنی- 31/6/93/مصاحبه استادشفیقه نیک نفس- کتابخانه ملی

دعای باران

 بسم الله الرحمن الرحیم.

دقیفاً هفتاد سال پیش بود؛ یعنی سال 1323 هجری شمسی. در همین [فصل] تابستان بود؛ کشاورزان و زارعان گیلانی مدت‌ها بود از نزولات رحمانی و آسمانی بی‌بهره مانده بودند؛ به طوری که بیشتر مزارع و باغات چای دچار سوختگی و خشکسالی شده بود. البته باید این موضوع را گفت که ما آن موقع سد سفیدرود را نداشتیم و آن نهرها و شبکه‌ها و کانال‌های آبی که به نام سد تاریک بعداً تأسیس شده بود، هنوز تأسیس نشده بود. بنابراین کشاورزی گیلان، کشاورزی ایران، دیمی بود و اگر باران نمی‌آمد، اکثر این مزارع و محصولات صدمه می‌دید و همین طور هم شده بود.

در یکی از این ایام، شب جمعه ای بود که گفته بودند امشب -شب جمعه- آقای حجت الاسلام سید محمود روحانی بنی‌هاشمی که منزلش در جنب مسجد قرار داشت، برای دعای باران- نه نماز- دعای استثغا، به مسجد خواهند آمد و بعد از نماز مغرب و عشا به منبر خواهند رفت و از خداوند استغاثه خواهند کرد تا شاید رحمت الهی که رحمت واسعه است، مدد کند که این باغات کشاورزی و محصولات کشاورزی و کشاورزان - که اقشار زیادی از این منطقه را تشکیل می دادند- اینها شاد و خوشحال بشوند و سرمایه شان به کلی از دست نرود.

این نکته را هم باید اضافه کنیم که این آقای روحانی، کمتر به مسجد می آمدند. پیرمردی بود حدود نود و پنج شش سال و بیشتر در خانه ساکن بود. ولی سال‌های سال اقدامات مفیدی در زمینه‌های مختلف، بخصوص در زمینه ایجاد مودت و دوستی  بین مردم و حل اختلافات مالک و زارع و این نوع کارها کرده بودند و چندین سال هم ایشان مسئول امور قضائی بودند و در جنبش جنگل شرکت داشتند. یک مرد شریف و روحانی پاکی بود. من هم در آن موقع محصل دبیرستان بودم و معمولاً در آن مسجد که کنار منزل ما بود، اکثراً نماز می‌خواندم. پشت سر امام آن مسجد –مرحوم آشیخ اسدالله اخوان تقوی- نماز جماعت می‌خواندم. آن شب هم بنده در مسجد بادی الله حضور داشتم که این حادثه را به چشم دیدیم.

 مرحوم آیت الله یا حجت الاسلام حاج سید محمود روحانی بی خبر و بدون اطلاع قبلی آمد یک راست رفت منبر و بالای منبر نشست و شروع کرد به دعا و استغاثه و اولین کلمه ای که گفت این بود که « ای مردم، مسلمانان، امشب شب جمعه است و منادی ندا می کند: هل من تائب، هل من مستغفر؟ آیا توبه کننده‌ای هست؟ استغفارکننده‌ای در بین شما هست؟ چون شرایط ایجاب می کند، شب جمعه است، شب رحمت است. اگر شما توبه کنید، خداوند تواب رحیم، توبه شما را می‌پذیرد. علی الله توبه. خداوند در آیه‌ای فرموده که اصلاً توبه‌پذیری بر خداست. خداوند خیلی توبه‌پذیر است. مردم اگر به درگاه الهی توبه کنند، خداوند توبه‌پذیر است و نبایستی ار رحمت الهی محروم ماند.»

همین طور صحبت می کرد. بعد گریه کرد. عجیب گریست به طوری که آن آقای خادم، چراغ‌ها را خاموش کرد. مردم همینطور گریستند. زنان، مردان. بعد شروع کرد به وعظ و سخن گفتن و گفت: «ای مردم، اگر می‌توانید توبه کنید، از گناهانتان استغفار کنید. امشب شب رحمت است و انشالله ما بتوانیم زودتر نتیجه بگیریم. کشاورزان گیلان در وضع بسیار بسیار ناجوری قرار دارند، باران رحمت اللهی مدتی است که نباریده و این نزولات جوی و رحمانی از اینجا فاصله گرفته.»

 (به قول سعدی شیرازی آسمان بر زمین گشت بخیل)

این را گفت و همین جور دوباره گریست و مردم گریستند و گفت «ما برای استثغا آمدیم. هیچ چیز نمی خواهیم. فقط رحمت اللهی شامل حال این مردم کشاورز و زحمتکش بشود. چون چند سال قبل هم این حادثه روی داد و مردم از هستی ساقط شدند،  به خصوص کشاورزان فومنات. حالا اطراف رشت هم باغات چای و توتون و مزارع برنج همه آب می خواهند.»

همین حرفها را که می‌زد یک مرتبه یکی  از بیرون فریاد زد: «باران! باران! دارد می آید مثل سیل.» جماعت بیرون مسجد بیش از جماعتی بودند که در داخل مسجد حضور داشتند. این را من عیناً مشاهده کردم. شاهد عینی هستم. دقیقاً در تابستان سال 23 بود. بعد از این حادثه عده زیادی از جمعیتی که در مسجد بودند، هجوم آوردند به منبرو لباس و عبا و قبای  آقا را تکه تکه کردند که به عنوان میمنت و تبرک بردارند. چون حادثه عجیبی بود برای اینها. معمولاً علما می‌رفتند بیرون از شهر، عده زیادی هم با اینها می‌رفتند و نماز باران می‌خواندند و بعداً باران هم می‌آمد. ولی این بار در خود مسجد، آقا دعا  کرد و دعایش مستجاب شد.

این نکته را هم عرض کنم که مرحوم حجت الاسلام یا آیت الله سید محمود روحانی، داماد مجتهد معروف رشت، آشیخ محمد خمامی بوده و ایشان جد مادری دکتر عنایت رضا است و خود دکتر رضا بعداً به من گفت که «آقا! معجزه دومی که آن شب روی داد، این بود که جماعتی از اصحاب مسجد بادی الله آقا را بغل‌کنان گرفتند، بردند منزل و از دست آن اهالی که هجوم آورده بودند ... نجات دادند.

مرحوم آقا بعد از چند هفته ای به عتبات سفر کردند . شش ماه به نجف و کربلا رفتند و بعد برگشتد، در قزوین به رحمت الهی پیوستند. یعنی در اواخر همان سال 1323 ایشان در قزوین فوت کردند که بعد جنازه را دومرتبه به عتبات بردند و در آنجا دفن کردند. به قول معروف عاش سعیدا و مات سعیدا. 

این مرحوم، خدمگزار بود و در رفع اختلافات و در حل مشکلات قضائی بسیار بسیار صاحب تجربه و صاحب اجتهاد بود و یک کناب هم نوشت در اوایل جنبش مشروطه به نام کتابچه تسویه حقوق  که رابطه بین مالک و زارع و اختلافاتی که بین آنها هست و علل و موجبات آن اختلافات و راه حل‌های پی در پی‌ای که ایشان پیشنهاد کرده و داده، [در آن توضیح داده شده است]. این کتابچه مدت‌ها از بین رفته بود و بعد دوباره پیدا شد و من این کتابچه را چاپ کردم. این را سرکنسول روس [هنگامی که] قیام مشروطه شده بود یعنی 1906 میلادی با خود برده بود به روسیه و با افزودن مقداری اطلاعات دیگر دربارة روابط کشاورز و مالک یا مالک و زارع و یا همان سیستم ارباب رعیتی سابق، رساله دانشگاهی خودش کرد و  در آنجا چاپ شد.

در این ماه شهریور(مهر) 1393 که چندین ماه است ما از این رحمت الهی بی بهره هستیم، ما آرزو می‌کنیم، استدعا می‌کنیم، استغاثه می کنیم، که به یمن اجابت دعای آقا و روحانیون و اهالی مؤمنی که آن شب دست به دعا برداشته بودند، انشالله ما هم بزودی زود این معجزه را ببینیم و رحمت بفرستیم برای آن درگذشتگانی که هفتاد سال پیش درخواست باران کرده بودند و خواست و تقاضای آنها مورد اجابت درگاه الهی قرار گرفت.

 

دفتر برکت

سید کریم را خیلی ها می شناختند.او از بندگان صالح خدا بود و پس از مرگش مردم فهمیدند که <صاحب مقام تشرف>بوده وچند بار به محضر حضرت حجت(عج)رسیده.او در شهر کفاشی کوچکی داشت وروز و شبش را باوصله وپینه گیوه ونعلین مردم سر می کرد.وضع مالی اش خوب نبود اما آبرومندانه زندگی می کرد تا آنکه گرانی به جان شهر افتاد وکمر خیلی ها راخم کرد.سید کریم احتمالا از دهک های پایین زمانه خودش بود که خیلی زود کاسه چه کنم،چه کنم به دست گرفت.درنهایت دو دوتایش،چهارتا نشد ودر یکی از همان روزهایی که کفگیرش به ته دیک خورده بود،صاحبخانه از راه رسید وبه جرم عقب افتادن اجاره خانه،همه اسباب واثاثیه اش را جمع کرد وریخت وسط کوچه،از اینجا به بعد داستان را از زبان مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی بخوانید<یکی از مواردی که او امام زمان{عج)را دید روزی  بودکه صاحبخانه وسایلش راریخته بود توی کوچه.حضرت حجت به او گفت<اگر وصال ما را می خواهی،باید بر این مشکلات صبر کنی>.سید کریم هم جواب شیرینی داد وگفت:آقا جان !شما اهل بیت مصیبت زیاد دیده اید اما بلای مستاجری رانچشیده اید!امام با شنیدن شوخی سید تبسم کرد.این روزها خیلی ها مانند سید کریم داستان ما دغدغه معاش دارندو خرجشان برای دخل شان دهن کجی می کند.البته حالا به لطف مراجع قضایی و نیروی انتظامی بعید است که دیگر صاحبخانه ای مثل قدیم وسایل مستاجرش را بریزدوسط خیابان.اما خیلی ازما در این روزگار کرایه خانه وقسط قرضمان عقب افتاده ومدام برایمان اخطارنامه می آید که همین امروز و فردا چکتان را اجرا می گذاریم وحقوق ضامن را قطع می کنیم واز اینجور تهدیدات.زندگی قرار نیست همیشه روی خوشش را به ما نشان دهد و دست اندازهایی هم دارد که هر از گاهی آرامش وآسایش ما را به یغما می برد.در میان ائمه اطهار(ع)،بیشترین روایات اقتصادی از امام هشتم(ع)است و می توان بسیاری از بحران های مالی این روزگار رادر دو ساحت مردم وحاکمان چاره اندیشی کرد.مقام معظم رهبری چند سالی است که بر مسئله اقتصاد و به ویژه اقتصاد مقاومتی تاکید دارند و این موضوع رامی توان در نامگذاری سال ها نیز دریافت.
 
منبع  قدس فرهنگی  ویژنامه فرهنگ واقتصاد رضوی

مناجات

 

صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن 

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن 

 زان پیشتر که عالم فانی شود خراب 

ما را زجام باده‌ی گلگون خراب کن –حافظ

این غزلی است که آقا میرزا ملکی تبریزی (عاشق. عارف و دل سوخته) در قنوت نماز شب می خوانده. وی در عرفان و اخلاق و سلوک شاگرد آیت الله آخوند ملا حسینقلی همدانی – رضوان الله- بوده است و استاد اخلاق امام (ره)و استاد علامه طبا طبایی وعلامه همیشه خود را مدیون این استاد می دانستند. از مرحوم ملکی آثار ارزنده ای از جمله اسرار الصلاه، المراقبات، اعمال السنه، رساله ای در فقه و رساله لقاء الله به جای مانده است

توکل بر خدا

 

خداوند میفرمایند:
به عزت و جلالم سوگند هرکس به غیر من امید ببندد آرزویش را ناکام میکنم ،لباس مذلت را نزد مردم بر او پوشانده و او را از درگاهم دور میکنم ،آیا در سختی ها به من امید بسته ، در حالی که سختی ها در دست قدرت من است؟آیا به غیر من دل بسته و بر در دیگران میکوبد و بدانها میاندیشد در حالی که کلید های درهای بسته در اختیار من است؟ و در من برای کسی که مرا بخواندگشوده است؟
کیست که در ناهمواریها به من امید بست و نا امیدش کردم ؟کیست که در امور مهم به من امید داشت و ناکامش ساختم ؟آرزو های بندگانم رانزدخویش نگاه داشته ام ولی گویی آنها از نگهبانی من خشنود نیستند !آسمانها را از فرشتگان پر کرده ام تا تسبیح مرا گویند و به آنان فرمان داده ام که درها را میان من وبندگانم نبندندولی آنان به گفته هایم اعتماد ندارند آیا کسی که به او دشواری رسیده نمیداند هیچکس جزمن و با اجازه من نمیتواند آن دشواری را برطرف کند ؟اورا چه شده که از من غافل است ؟