نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

قانون کوسه ای

ژاپنی ها همواره عاشق ماهی تازه هستند. ولی آب نزدیک ژاپن برای چند دهه ماهی زیادی نداشت. بنابراین برای فراهم کردن غذای ژاپنی ها قایق های ماهی گیری بزرگتر شدند و مسافتی بیش از قبل را طی می کردند.
هر چه ماهیگیران دورتر می رفتند بیشتر طول می کشید تا ماهی بیاورند
اگر برگشتشان بیشتر طول می کشید ماهی ها دیگر تازه نبود.
برای حل این مشکل شرکت های ماهیگیری فریزرهایی را در قایقهایشان نصب کردند.
آنها ماهی های به دست آمده را در فریزر قرار می دادند. فریزرها این امکان را فراهم می کرد که قایق ها دورتر بروند و بیشتر بمانند. ولیکن ژاپنی توانستند به تفاوت بین ماهی تازه و منجمد پی ببرند و آن ها مزه ماهی منجمد را دوست نداشتند، قیمت ماهی منجمد کاهش پیدا کرد.
بنابرین شرکت های ماهیگیری مخزن هایی نصب کردند.
آنها ماهی می گرفتند و درون مخزن قرار می دادند، ماهی ها پس از کمی تحرک خسته می شدند و مزه تازه بودن خود را از دست می دادند. صنعت ماهی گیری دچار بحران قریب الوقوعی شد.
ولی آن ها امروزه ماهی های تازه به ژاپن می فرستند!!
چطور توانستند مدیریت کنند؟؟
برای اینکه طعم ماهی ها تازه بماند شرکت های ماهیگیری ژاپنی هنوز ماهی ها را در مخزن قرار می دهند ولی با یک کوسه کوچک!
ماهی ها تقلا می کنند و از این رو دائما در حال حرکتند تلاشی که می کنند باعث می شود آن ها تازه و سرحال باشند.
تا حالا به این موضوع پی برده اید که برخی از ما در استخر زندگی می کنیم ولی بیشتر مواقع خسته و کسل هستیم؟! اساسا در زندگی ما، کوسه ها چالش های تازه ای هستند که ما را فعال نگه می دارند.
اگر شما مدام در تکاپو باشید شاد خواهید بود. تلاشهایتان است که شما را پر انرژی نگه می دارد. پس در وضعیتی از سکون موفقیت را کسب نکنید و به آن شاد نباشید.
شما منابع، مهارت ها و توانایی هایی را برای ایجاد این تفاوت دارید کوسه ایی را درون مخزنتان قرار دهید و سپس خواهید دید که واقعا چقدر می توانید پیش بروید.

جذابیت انسانی

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره . روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت . او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :

‘میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟ ‘

یک دفعه کلاس از خنده ترکید …

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :

اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی .

او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .

او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد . مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود .

سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .

پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت :

‘برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود ! ‘

در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند .

روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟

همسرم جواب داد :

من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم .

و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید .