نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

اللهم ارزقنا شفاعت الحسین

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام / خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود / وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت /قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
بالش زیر سرم ازسنگ بود /غرق وحشت سوت وکور وتنگ بود
ناله ای کردم لیکن بی جواب /تشنه بودم تشنه یک جرعه آب
خسته بودم هیچکس یارم نبود/ زان میان یک تن خریدارم نبود
هر که آمد پیش حرفی خواندو رفت / سوره حمدی برایم خواند و رفت
نه شفیعی نه رفیقی نه کسی / ترس بود و وحشت دلواپسی
آمدند از راه نزدم دو ملک / تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو نام تو چیست؟ / آن یکی فریاد زد رب تو کیست؟
ای گنه کار سیه دل بسته پر / نام اربابان خود یک یک ببر
در میان عمر خودکن جستجو / کارهای نیک و زشتت رابگو
گفت عمر خود کرده ای تباه /نامه اعمال تو گشته سیاه
ما که ماموران حق داوریم / اینک تو را سوی جهنم می بریم
نا امید از هر کجا و دلفکار / می کشیدندم به منت سوی نار
ناگهان الطاف حق آغاز شد /از جنان درهای رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان /نور پیشانیش فوق کهکشان
چشمهایش زندگانی می سرود /درد را از قلب آدم می زدود
صورتش خورشید بود و غرق نور / جام چشمانش پر از شرب طهور
بر سرش دستمال سبزی بسته بود /مهرش به دل عجب بنشسته بود
در قدوم آن نگار مه جبین / از جلال حضرت عشق آفرین
دو ملک سر را به زیر انداختند / بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه / آمده اینجا حسین فاطمه(علیه السلام)
صاحب روز قیامت آمده /  گوییا  بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد /مهربانانه به رویم خنده کرد
گفت آزادش کنید این بنده را /خانه آبادش کنید این بنده را
این که اینجا اینچنین تنها شده / کام او با تربت من وا شده
مادرش او را به عشقم زاده است / گریه کرده بعد شیرش داده است
بارها بر من محبت کرده است /سینه اش را وقف هیئت کرده است
این که می بینید در شور است و شین / ذکر لالایی او بوده حسین
دیگران غرق خوشی و هلهله /دیده ام او را میان هروله
با ادب در مجلس ما می نشست/ او به عشق ما سر خود را شکست
سینه چاک آل زهرا بوده است /چای ریز مجلس ما بوده است
اسم من راز و نیازش بوده است / خاک من مهر نمازش بوده است
پرچم من را به دوشش می کشید /پا برهنه در عزایم می دوید
اقتدا بر خواهرم زینب نمود /گاه می شد صورتش بهرم کبود
بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است
تا که دنیا بوده از من دم زده / او غذای روضه ام را هم زده
اینکه در پیش شما گردیده بد /چشم و جانش بوی روضه می دهد
حرمت من را به دنیا پاس داشت / ارتباطی تنگ با عباس داشت
نذر عباسم به تن کرده کفن /روز تاسوعا شده سقای من
گریه کرده چون برای اکبرم / با خود او را نزد زهرا می برم
هر چه باشد او برایم بنده است / او بسوزد صاحبش شرمنده است
در قیامت عطر و بویش می دهم /پیش مردم آبرویش می دهم
باز بالاتر بروز سر نوشت / می شود همسایه من در بهشت
آری آری هر که  پابست من است/نامه اعمال او در دست من است 
حسین اصفهانی