نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

نوشته ها و گزیده ها

گاه نوشته های علی احسانی مقدم

(یک عاشقانه آرام"نادر ابراهیمی")

-  بهار ، بیش از آنکه حادثه یی در طبیعت باشد ، حادثه ایست در قلب آدمی .

 
- هرگز انتظار ندارم مرا همان قدر دوست داشته باشی که دوستت دارم.
- سن، مشکل ِ عشق نیست. زمان نمی تواند بلور اصل را کدر   کند. مگر آنکه تو  پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشی.

-  مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
- مگذار که حتی آب دادن گل های باغچه، به عادت آب دادن گل های باغچه تبدیل شود!
- ما هر چه بخواهیم، می توانیم بشویم. استعداد، بزرگترین دروغی ست که انسان، به خویش گفته است.
دلگیر نشدن کار آسانی نیست . ظرفیت می خواهد . هر کس گفت " من ابدا دلگیر نشدم " بدان که از ارتفاع دلگیری سخن می گوید .
افراط ، طعم تهوع دارد .
 
دیگر معجزه ای در کار نیست . زندگی را با چیزهای بسیار ساده ، پر باید کرد . ساده ها ، سطحی نیستند .مشکل ما این نیست که برای شیرین کردن زندگی ، معجزه نمی کنیم ، مشکل ما این است که همانقدر که ویران می کنیم ، نمی سازیم . همانقدر که کهنه می کنیم ، تازگی نمی بخشیم ... مشکل این است که از همه رویاهای خوش ِ آغاز دور می شویم و این دور شدن به معنای قبول کردن سلطه بی رحمانه زمان است ...
 
برای رسیدن به اوج ، از من بال و پر ِ  جادو مخواه ! هیچ چیز همچون اراده به پرواز ، پریدن را آسان نمی کند . دیگر هیچ معجزه ای در کار نیست .
 

در محضر استاد آیت الله جوادی آملی

در محضر استاد آیت الله جوادی آملی
درس تفسیر ۹۳/۱۲/۲
تحت آیه ۴۵ سوره مبارکه غافر
خداوند تمام نقشه های فرعونیان را نقش بر آب کرد.
هر نقشه بدی که انسان برای دیگری بکشد، همه آن دامنگیر خود نقاش می شود.
***************
نکند هر یک از ما در جامعه، خانه، و ... یک فرعون کوچک باشیم.
هر کسی برای دیگری نقشه سوئی بکشد مسلما به خودش برمی گردد. جهان مانند کوهی است که انسان اگر فریادی بزند آن فریاد به سوی خودش برمی گردد، حال اگر حرف خوبی را فریاد زد حرف خوب به سوی او بر می گردد و اگر حرف بدی زد حرف بد به سوی او بر می گردد.
پس تا می توانیم به دیگران خوبی کنیم، که به خود ما بر می گردد
=============================
 در محضر استاد آیت الله جوادی آملی
درس تفسیر 3/12/93
آیه ۴۶سوره مبارکه غافر
کافر در برزخ در حفره ای از حفره های آتش است و در قیامت در اشد عذاب است.
گاهی آتش را بر کافر عرضه می کنند و گاهی کافر را به جهنم عرضه می کنند.
*آیه ۶۷ سوره مبارکه زخرف
قیامت که ظرف ظهور حق است، تمام دوستانی که یکدیگر را به گناه دعوت می کردند، دشمن یکدیگرند.
دوستی کاذب، دشمنی صادق را به همراه دارد.
***
در انتخاب دوست دقت کنیم. همین هایی که امروز برای به گناه کشاندن انسان قربان صدقه می روند، طبق آیه قرآن در قیامت دشمن انسان می شوند.
چه دوستانی بهتر از محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و پیروان صادق ایشان که در قیامت فریاد رس دوستانند.
بقیه را رها کنیم ، از همین الان ....
 =================================
 ازامام علی (ع)پرسیدندواجب و واجبترچیست؟
نزدیک و نزدیکترکدامند؟ عجیب و عجیب‌ترچیست؟ سخت وسخت‌ترچیست؟ فرمود:واجب اطاعت از الله و واجب‌تر ازآن ترک گناه است. نزدیک قیامت ونزدیکتر ازآن مرگ است. عجیب دنیا وعجیب‌تر ازآن محبت دنیاست. سخت قبراست وسخت تر ازآن دست خالی رفتن به قبر است.
* شنیده ایم که :
خداوند کلاغ و طوطی رادر یک شب هردو را سیاه و زشت آفرید. طوطی اعتراض کرد زیبا و قشنگ شد.ولی کلاغ به رضای خداقانع شد.
حالا کلاغ آزاد است. ولی طوطی در قفس........پس راضی باشید به رضای خدا
=================================
پیامی ازطرف خدا:
إمروز همه مسائلت رابه من بسپار.من آنها را حل میکنم.تنها آرام باش وشاد زندگی کن.اینگونه بیشتر دوستت دارم..
*
.روی هرپله که باشی خدا یه پله ازتو بالاتره،نه بخاطراینکه خداست بخاطراینکه دستت روبگیره..
*
هرگاه خداوند تورا به لبه پرتگاه هدایت کرد به خداوند اطمینان کن چون یا تورا ازپشت خواهد گرفت یا به تو پروازکردن خواهدآموخت.
*
بخاطربسپار همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است: آرام.بی‌صدا.همیشگی!
==============================
اگر کسی الان هم تابع امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد می شود منا اهل البیت، تنها سلمان که نیست، بسیارند منا اهل البیت، چه خانم هایی  که منا اهل البیت هستند.
اگر کسی حضرت را دید که طوبی له ( خوشا بحالش) ولی عمده آنست که حضرت آدم را ببیند!!.

***  خاطره آقای سید رضا موسی کاظمی- از مرحوم آیت الله شیخ بهلول :
روزی از ایشان سؤال کردم آیا شما امام زمان علیه السلام را دیده اید؟
فرمود:ما مأمور به انجام دستورات حضرت هستیم نه مأمور به دیدن ایشان.
=======================================
نامه ‌خبرنگار آمریکایی ‌به ‌رهبر انقلاب :
به‌ پیشنهادتان عمل می کنم و درباره اسلام تحقیق می کنم.
"کالیب تی. ماپین" خبرنگار و تحلیلگر سیاسی آمریکایی در واکنش به نامه مقام معظم رهبری نامه ای را خطاب به ایشان نوشته است که متن این نامه به شرح زیر است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی،
بسیار متأثر شدیم از این‌که دریافتیم شما جوانان اروپا و آمریکای شمالی را طی یک نامه خطاب قرار داده‌اید. بیش‌تر متأثر شدیم، وقتی این نامه زیبا را خواندیم.
من هم مثل شما از این واقعیت که رهبران ما می‌خواهند به نفرت از مسلمانان دامن بزنند، آشفته هستم. من به رهبران کشورم که سابقه‌ای تاریخی در فریب و جنایت دارند و سبب رنج بسیاری از مردم سراسر جهان شده‌اند، اعتماد ندارم. قصد دارم دقیقاً همان کاری را که شما پیشنهاد کرده‌اید انجام دهم و خودم در مورد اسلام تحقیق کنم.
اگرچه برخی افراد در کشور من شدیداً می‌خواهند جنگ و درگیری بین دو کشور ما را رواج دهند، من مطمئن هستم میلیون‌ها نفر از جوانان در آمریکا این حرف من را تأیید می‌کنند که ما صلح و تفاهم می‌خواهیم. اسلام و مردم ایران دشمن ما نیستند.
با تشکر از کلمات الهام‌بخش و حکیمانه شما،
کالیب تی. ماپین.
http://www.afsaran.ir/site/click/827704?url=http%3A%2F%2Fwww.mashreghnews.ir%2Ffa%2Fnews%2F384056
 ========================================
 اندر حکایت با کلاس بودن
سفر مکه و کربلا و مشهد کسی بره میگن چرا پولشو ندادی فقرا
بعد آقا زاده از سفر دبی و آنتالیا و مالزی خودش که نمیگذره !
= = = = = = = =
تبریک کریسمس و ولنتاین و مناسبتای غربی شد با کلاسی
تبریک عید غدیر و مبعث و نیمه شعبان شد بیگانه پرستی!
= = = = = = = =
شاهین نجفی و شارلی فحاشی میکنند شد آزادی بیان
مسلمونا دفاع میکنن بهشون میگن وحشی وعقب افتاده!
= = = = = = = =
گلشیفته فرهانی برهنه شد همه گفتن حجاب مسئله شخصیه
الهام چرخنده چادری شد همون آدما گفتن ریا کار و متظاهره!
= = = = = = = =
طرف علنا بر مقبره کورش کبیر سجده میکنه شد یکتا پرست
اما بوسه بر ضریح مبارک حضرت عباس میگن بت پرستی!
= = = = = = = =
گریه و اشک و آه و شمع و طبل برای مرتضی پاشایی شد انسانیت
اما به عزاداری برای حضرت سید الشهدا (ع) میگه مرده پرستی!
= = = = = = = =
دختره سرمای زمستون با یه ساپورت میاد خیابون سردش نمیشه
اما گرمای تابستون اگه روسری سر داشته باشه از گرما هلاک میشه!
= = = = = = = =
زنه با کفش پاشنه بلند داخل خیابون جولان میده
اما جمع کردن چادر یا مانتو بلند براش خیلی خیلی سخت...
 

==========================================

 دل تکونی از خونه تکونی واجب ترِه
دلتو بتکون
از حرفا
بُغضا
آدما
دلتو بتکون از هرچی که تو این یک سال ...
یادش دلتو به درد آورد
از خاطره هایی که گریه هاش بیشتر از خنده هاش بود
از نفهمیدنِ اونایی که همیشه فهمیدیشون
دلتو بتکون از کوتاهی های خودت
اگه با یه
"ببخشید! من هم مقصر بودم" یکی رو آروم می کنی
آرومش کن
دلتو بتکون.. یه نفسِ عمیق بکش
سلام بده به بهار
به اتفاقای خوب...
((دلـَـــــــــمو تـکــــوندم))
...تو هم بتکون..
=======================================
در مقدمه کتاب ((خصایص الزینبیه )) داستانى آمده است که نشان مى دهد قبر زینب (س ) در شام است و آن اینکه :
مرحوم حاج محمد رضا سقازاده ، که یکى از وعاظ توانمند بود، نقل مى کند: روزى به محضر یکى از علماى بزرگ و مجتهد مقدس ‍ و مهذب ، حاج ملاعلى همدانى مشرف گشتم و از او درباره مرقد حضرت زینب جویا شدم ، او در جوابم فرمود:
روزى مرحوم حضرت آیت الله الغظمى آقا ضیاء عراقى (که از محققین و مراجع تقلید بود) فرمودند: شخصى شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت حضرت امام رضا (ع ) عازم ایران مى گردد. او در طول راه پول خود را گم مى کند. حیران و سرگردان مى ماند و براى رفع مشکل متوسل به حضرت بقیة الله امام زمان (عج ) مى گردد. در همان حال سید نورانى را مى بیند که به او مبلغى مرحمت کرده و مى گوید: این مبلغ تو را به (سامره ) مى رساند.
چون به آن شهر رسیدى ، پیش وکیل ما ((حاج میزا حسن شیرازى )) مى روى و به او مى گویى : سید مهدى مى گوید آن قدر پول از طرف من به تو بدهد که تو را به مشهد برساند و مشکل مالى ات را برطرف سازد. اگر او نشانه خواست ، به او بگو: امسال در فصل تابستان ، شما با حاج ملاعلى کنى طهرانى ، در شام در حرم عمه ام مشرف بودید، ازدحام جمعیت باعث شده بود که حرم عمه ام کثیف گردد و آشغال ریخته شود. شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جاروب کردى ! و حاج ملاعلى کنى نیز آن آشغال ها را بیرون مى ریخت ... و من در کنار شما بودم !!.
شیعه قطیفى مى گوید: چون به سامرا رسیدم و به خدمت مرحوم شیرازى شرفیاب شدم جریان را به عرض او رساندم . بى اختیار در حالى که اشک شوق مى ریخت ، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبالغى را برایم مرحمت کرد.
چون به تهران آمدم ، خدمت حاج آقاى کنى رسیدم و آن جریان را براى او نیز تعریف نمودم . او تصدیق کرد، ولى بسیار متاءثر گشت که اى کاش این نمایندگى و افتخار نصیب او مى شد
 کرامات حضرت زینب (س )-- 189
 
====================================

یه روز یه مهندس انگلیسی اومده بود برای سیستم تهویه ای حرم آقا امام رضا(ع),که وقتی داشت داخل صحنا رو بازدید میکرد چشمش خورد به پنجره فولاد آقا,رو کرد به مترجمش  چرا انقدر اینجا شلوغ و این دستمالها چیه که مردم به اون میبندن؟؟ گفت ما شیعه های ایران هر مشکلی داریم میایم اینجا و این دستمالا رو میبندیم تا مشکلمون زودتر حل بشه. که دیدن مهندس کرواتشو ازگردنش در آورد و بست به پنجره فولاد آقا.
چند قدمی از کنار پنجره دور نشده بودیم که تلفنش زنگ خورد مترجم میگه دیدم مهندس حالش دگرگون شد نمی تونست حرف بزنه بعدازین که حالش بهتر شد گفتم اتفاقی افتاده دستاش میلرزید گفت خانمم بود ما تو خونه یه دختر فلج داریم زنگ زده میگه کجایی بهش گفتم چرا گفت یه شخصی اومده بود جلوی در گفت من رضا هستم همسرتون منو فرستاده اومدم دخترتون ببینم برای چند لحظه اومد اتاق بچه یه نگاهی بهش کرد یه دستی رو سرش کشیدو گفت به آقاتون بگید مشکلش حل شد و رفت بعد ازین که برگشم اتاق بچه دیدم  ایستاده رو جفت پاهاش داره راه میره این آقا کی بود فرستادی وقتی رفتم جلوی در رفته بود ..
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا

ارواح مومنان بعد فوت

امام صادق(ع) می‌فرماید:
 زمانی که روح مؤمنان توسط خداوند بزرگ گرفته می‌شود، خداوند آن روح را (در برزخ و قبر) در قالب و بدنی مثل بدن دنیایی قرار می‌دهد.
برزخ در لغت
 «برزخ» در لغت به چیزی که میان و بین دو چیز دیگر قرار گرفته شده باشد و چون عالم قبر بین دنیا و آخرت می‌باشد به آن برزخ گویند.
 امام سجاد (ع) فرمود:
 «انّ الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّار.»
قبر یا باغی از باغ‌های بهشت است یا گودالی از گودال‌های آتش جهنم می‌باشد.
 بر همین مبنا امام صادق (ع) فرمود:
 «والله ما نخاف علیکم الا البرزخ»
به خدا قسم ما بر شما نمی‌ترسیم مگر برزخ را.
 رسول مکرم اسلام (ع) فرمود:
 مثل مؤمن در دنیا مثل جنین در شکم مادرش است، بچه وقتی که از مادرش فارغ می‌شود به خاطر اینکه از رحم مادر خارج شده، گریه می‌کند، اما زمانی که نور عالم دنیا ( با آن همه وسعت و زیبایی‌اش را نسبت به رحم مادر دید) دیگر دوست ندارد به شکم مادرش برگردد.
همین حالت را مؤمن دارد. مؤمن هنگام مرگ بی‌تابی می‌کند و ناراحت است، اما وقتی به سوی پروردگارش در عالم قبر رفت، دیگر دوست ندارد به دنیا برگردد، همانطوری که طفل بعد از ولادت دیگر دوست ندارد به مکان اولیه و شکم مادرش برگردد.
 

مرحوم قطب الدین راوندی..

مرحوم قطب الدین راوندی روایت کرده است: روزی از امام جعفر صادق(ع) سوال کردند: روزگار خود را چگونه سپری می فرمایید؟ حضرت(ع) در جواب فرمودند: عمر خویش را بر چهار پایه اساسی سپری می نمایم: می دانم آنچه روزی برای من مقدر شده است، به من خواهد رسید و نصیب دیگری نمی گردد. می دانم دارای وظایف و مسئولیت هایی هستم، که غیر از خودم کسی توان انجام آنها را ندارد. می دانم مرا مرگ درمی یابد و ناگهان بدون خبر قبلی مرا می رباید؛ پس باید هر لحظه آماده مرگ باشم. و می دانم خدای متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و باید مواظب اعمال و حرکات خود باشم. (مستدرک وسائل الشیعه، محدث نوری، ج ۱۲، ص ۱۷۲، ح ۱۵)

معرفی کتاب سه شنبه ها با موری

برای بهترین دوستم که یادش مایه آرامش است..

برای همیشه بمان..
چه خوبند انسانهای با معرفت آنهایی که بدون چشم داشت فداکارند و بخشنده همانند خالقشون

----------------------------



کتاب سه شنبه ها با موری درمورد یه داستان واقعیه. درباره ارتباط موری شوارتز با شاگردش میچ آالبوم . قهرمان اصلی داستان بیماره، بیماری او بتدریج اعضای بدن را از کارمی اندازه و باعث مرگ سلولی بافت‌ها و ماهیچه‌های بدن میشه، موری مرگ را پذیرفته؛ او خواهد مرد اما در واپسین روزهای زندگی می‌خواد به کمال برسه...

سه شنبه ها با موری بیش از پنج ملیون نسخه در امریکا و اروپا از اون بفروش رفته - تو ایران هم چاپ شده بیش از ده بار..

میچ یا میچل آلبوم یه کار دیگه ای هم داره منظورم نویسندشه:

"در بهشت پنج نفر منتظرتان هستند"

این کتاب هم یه جورایی در مورد فلسفه زندگی هست. اما "سه شنبه ها با موری" چون در واقع به نوعی خاطره نگاری میچ از مرگ تدریجی استادش هست تأثیر گذارتر بود..

3

خیرین گرامی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

آرامش

آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود:
 
اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکال اش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان میگرفت. قبول نکردم. راست اش تحمل اش را نداشتم.
بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند : پاریس خودم هنرپیشه می شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر
دو قلو داشته باشیم. اما وقتی گفتند یکی
از آنها نه سالگی در تصادفی کشته میشود. گفتم حرف اش را هم نزنید.
بعد قرار شد کلودیا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمه ای عینهو قبر. اما کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم.
حالا کلودیا- همین که کنارم ایستاده است - مدام می گوید خانه نور کافی ندارد، بچه ها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. اما من اهمیتی نمیدهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از این هم باشد. با سرطان و تصادف. کلودیا اما این چیزها را نمی داند. بچه ها هم نمیدانند.

برگزیده ای از کتاب پرسه در حوالی زندگی - مصطفی مستور

تابعد..

ضمن عرض سلام و درود ب خوانندگان تارنما به اطلع می رسانم به دلیل مشغله کاری فراوان؛اول دی ۱۳۹۳ به یاری خداوند به روز خواهم بود. منتظر نظرها و پیشنهادهای سازنده شما نازنینان هستم و خواهم بود. 

 

شاد و بهشتی باشید

خارهای امروز گلهای فردا

روزی مردی از خدا دو چیز خواست: یک پروانه و یک گل..... ولی چیزی که خدا در عوض به او بخشید یک کاکتوس و یک کرم. مرد غمگین شد و با خود اندیشید، خدا بندگان زیادی دارد باید به همه ی آنها توجه کند تصمیم گرفت در این باره سوالی نپرسد. بعد از مدتی مرد در کمال ناباوری مشاهده کرد که از آن کاکتوس زشت و پر از خار گلی زیبا روییده است، و آن کرم زشت تبدیل به پروانه ای زیبا شده است. راه خدا همواره بهترین راه است، اگر چه به نظر ما غلط بیاید، آنچه میخواهید همیشه آن نیست که نیاز دارید. اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید، به او اعتماد کنید. خارهای امروز گلهای فردایند.

روزه امام حسین (ع)

بنام یزدان پاک
 اولین روزی که امام حسین (ع) روزه گرفتند همه اهل بیت در کنار سفره جمع شدند:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : حسین جان عزیزم روزه ات را باز کن ' امام حسین فرمودند : جایزه من چه خواهد بود ؟
پیامبر فرمودند : نصف محبتم را به کسانیکه تو را دوست دارند می بخشم .
حضرت علی فرمودند : پسرم حسین جان روزه ات را باز کن ' باز امام فرمودند : جایزه من چه خواهد بود ،
 حضرت علی فرمودند : نصف عبادتهایم برای کسانی که عاشق تو هستند .
حضرت فاطمه فرمودند : عزیز دلبندم افطار کن ، امام حسین پرسیدند : جایزه شما بر من چیست ؟ حضرت فرمودند: نصف عبادتهایم را به کسانی که بر تو گریه می کنند می بخشم .
امام حسن (ع) فرمود: برادرجان روزه ات را باز کن و امام همان سوال را پرسیدند ،حضرت پاسخ دادند : من تا همه گنهکاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت و در همین حال جبرئیل بر پیامبر نازل شد فرمود : خدا می فرماید :من از شما ها مهربانتر هستم ' و آنقدر آن کسانیکه غاشق تو هستند را به بهشت میبرم تا تو راضی شوی یا حسین
رسول الله صلی الله علیه و اله  فرمودند وقتی یک انسان جوان توبه می کند از مشرق تا مغرب قبرستانها برای 40 روز از عذاب قبر نجات داده می شوند ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرمایند : نورانی شود چهره کسیکه این حدیث را به دیگران میرساند .

شعر حیا و حجاب

زهرا مامان بیا صمیمی باشیم ---  مثل دو تا دوست قدیمی باشیم
         بیا با هم حرف بزنیم بخندیم ---  در رو به روی غصه ها ببندیم
            درسته دختر خوبه دلبر باشه  ---  تو خوشگلی از همه کس سر باشه
    جلوه تو ذات دختره می دونم ---  کار خداست مقدره می دونم
    همه می گن دخترا برگ گلن ---  دادش میگه البته یه کم خلن
چسب روی دماغ یعنی که زشتن  ---  به فکر خط خطی سرنوشتن
پشت این رنگ و روغنا دروغه  ---  پشت اینا یه طرح بی فروغه
         مردا میگن که خوشگلا نجیبن ---  راستش و بخوای دخترا مثل سیبن
          سیب زمین افتاده بو نداره  ---  رهگذر هم پا رو دلش می ذاره
سیب های روی شاخه چیدن دارن  ---  از دست باغبون خریدن دارن
بهار خانوم دل نگرون توام  ---  دلواپس روز خزون توام
حالا که می خوای بری توی خیابون ---  خودتو بگیر چراغ نده تو میدون
         وقتی که حوا پا گذاشت تو عالم  ---  به دو می خواست بره به سمت آدم
زد تو سرش فرشته گفت: حاج خانوم  ---  چه میکنی فردا با حرف مردم
    روتو بگیر با این لپای داغت  ---  بشین بذار آدم بیاد سراغت
       آره مامان اینم حرف کمی نیست  ---  حجب و حیا قصه مبهمی نیست
این روسری یعنی که تو نجیبی ---  شکوفه معطر یه سیبی
این روسری پرچم اعتقاده  ---  نباشه گلبرگها اسیر باده
زلفاتو از روسری بیرون نذار  ---  چشمای هیز و سمت زلفات نیار
مردای خوب پرده دری نمی خوان  ---  عشقای لوس سرسری نمی خوان
باید بدونی زندگی بازی نیست ---  توهم قرص های اکستازی نیست
اونهایی که پلاس کافی شاپن  ---  احساسات دخترارو می قاپن
اونی که می ره پارتی های شبونه ---  تو کار و بار انگل دیگرونه
مردای خوب کاری و اهل دلن  ---  مردای بد توی خیابون ولن
مردای خوب فقط نجابت می خوان  ---  از زنشون غرور و غیرت می خوان
علاف مو فشن که مرد نمیشه  ---  تا لنگ ظهر به رختخواب سیریشه
مردی که قیچی میزنه به ابرو  ---  از اون نگیر سراغ زور بازو
مردی که بند انداخته مرده؟ نه نیست  ---  برا کسی شریک درده ؟ نه نیست
جوهر مردی نداره ، زغاله  ---  نه مرده و نه زن ؛ تو حس و حاله
برقِ لب و کرم که اومد تو کار  ---  مردونگی برو خدا نگه دار
ابرو کمون خیابونا شلوغن  ---  پر از فریب حرفای دروغن
دوسِت دارم دیونتم ، اسیرم  ---  یه روز اگه نبینمت میمیرم
یک دو روز بعد تو همین خیابون  ---  یه لیلی دیگه ست کنار مجنون
برا کسی بمیر که راستی مرده  ---  جر نزنه ، نپیچه ، برنگرده
بله به کسی بگو که عاشق باشه  ---  تو حرف عاشقونه صادق باشه
یعنی باید شیفته روحت باشه  ---  تشنه چشمه شکوهت باشه
آره گلم سرت رو درد نیارم  ---  ای لوده بازی ها رو دوست ندارم
گیس طلایی به چشماشون زل نزن  ---  با فوکلات به دستاشون پل نزن
همپای دخترای بد راه نرو  ---  با چشم باز مامان توی چاه نرو

 پروانه نجاتی - شیراز

خوب ببینیم!

پیرزن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت:« خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟» خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد.
پیرزن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
 
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا درآمد. پیرزن دوباره در را باز کرد. این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد. پیرزن با ناراحتی در را بست و غرغرکنان به خانه برگشت.
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا درآمد. این بار پیرزن مطمئن بود که خدا آمده، پس با عجله به سوی در دوید. در را باز کرد ولی این بار نیز زن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذایی
بخرد. پیرزن که خیلی عصبانی شده بود، با داد و فریاد، زن فقیر را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد. پیرزن ناامید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید. پیرزن با ناراحتی به خـدا گفت:« خدایـا، مگر تو قول نداده بودی که امـروز به دیـدنم مـی آیی؟»

خدا جواب داد:« بله، ولی من سه بار به خانه ات آمدم و تو هر سه باردر را به رویم بستی!».....!!!

ماجرای مردان حق

 

ماجرای مردان حق  

 

                               لطفا 

 

                                               اینجا   

                                                          را  

                                کلیک    کنید

                                                                                                                                      

پایان من

گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من

باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من

هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت

پـُر می شود از آتش ِعشقت

دهان من

این جمله که برای بیانش به چشم تو

افتـاده است باز به لکنـت

، زبان من

آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده ای

دیگر رسیـده کارد ، بر

این استـخوان من

نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی

این یک تراژدی

ست ـ غم ِداستان من

یک شب بیا و ضامن ِ من باش نازنین !

وقتی دخیـل ،

بستـه به تو آهوان ِ من

دل بــرکن و به شهـرِ دل ِ من بیا عزیز!

زخـم

زبان مردم ِ چشـمت ، به جان ِ من

باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم

توصیه‌ از آیت‌الله بهجت(ره)درباره سیر و سلوک

توصیه‌ از آیت‌الله بهجت(ره)درباره سیر و سلوک
حضرت آیت‌الله بهجت(ره) از جمله سالکان و عارفان حقیقی طریق الهی است که توجه به توصیه‌های این فقید فرزانه می‌تواند راهی روشنگر را پیش‌روی انسان قرار دهد.
عقیق:حضرت آیت‌الله العظمی بهجت(ره) در کتاب «پرسش‌های شما، پاسخ‌های آیت‌الله بهجت» به سؤالاتی در زمینه سیر و سلوک و تقرب به خداوند، پاسخ گفته است که خلاصه آن در پی می‌آید:

1- اولین مرحله سیر و سلوک به سوی خدا چیست؟
- این که حلال خدا را حلال بدانیم و حرام خدا را حرام!

2- بهترین ذکر چیست؟
- بهترین ذکر، ذکری است که من می‌گویم؛ ذکر خدا عندالحلال و الحرام

3- چگونه می‌توان به عرفان دست یافت و عارف شد؟
اگر به آنچه می‌دانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید این تمام عرفان است.

4- با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق و مربی برای فرد سالک، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است حال که ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟
- اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت (طلب حقیقی و واقعی) داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم (چه برسد به استاد و مربی اخلاق) در او اثر نخواهد داشت چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.

5- عده زیادی از شما تقاضای درس اخلاق دارند اگر برایتان امکان دارد درس اخلاق بگذارید تا ما از وجودتان بهره‌مند شویم؟
- کو عمل کننده؟ کو عمل کننده آقا؟!

آقایی درس اخلاق می‌داد و جمعیت زیادی در درس او شرکت می‌کردند. اما بعد از مدتی استاد کلاس را ترک کرد. پرسیدم چرا؟ گفت: اثر نداشت، کار به جایی رسیده بود که باید به هر کدام جداگانه بگویم که شما این کار را کردی و این گناه را مرتکب شدی تا اثر بگذارد و از آن دست بکشد. همچنین می‌گفت: نه در گوینده اثر دارد و نه در شنونده!

حال ما چنین است که واضحات از ما عمدا فوت شده است!
جناب عبدالمطلب در آخر گفت: «أنا رب الإبل، ان للبیت ربّا سیمنعه؛ من صاحب شتران خود هستم، خانه خدا (کعبه) صاحبی دارد که خود از آن حمایت می‌کند. ولی آخرین حرف او اولین حرف ماست.

ما نمی‌خواهیم طریقه تمام علما و سلف صالح را دنبال کنیم. شخصی نزد آقایی رفت و گفت: ذکری به من دستور دهید، آن آقا به او گفت: نماز بخوان ... همان نمازی که حضرت رسول(ص) می‌فرماید: نور چشم من در نماز است.

6- اگر کسی بخواهد به لحاظ معنوی به جایی برسد چه توصیه‌ای دارید؟
- اگر کسی مقید باشد نماز را اول وقت بخواند به جایی که باید برسد خواهد رسید و نماز اول وقت برای وصول به مقامات عالیه، کافی است اگر چه هزار سال عمر کند.

 

منبع:باشگاه

 

دعای امام صادق(ع)برای زائرین امام حسین(ع)

دعای بسیار زیبا از امام صادق علیه السلام برای زائرین سیدالشهدا
عقیق:معاویه بن وهب می‏گوید وارد منزل حضرت صادق(ع) شدم.در نمازخانه منزلش، به نماز ایستاده بود، صبر کردم تا نمازش تمام شد.دیدم پس از نماز، دست به دعابرداشت و برای زائران قبر حسین بن علی دعا کرد، آنانکه با انفاق مال و تلاش بدنی به زیارت می‏روند، برای پیوند با ائمه و شاد کردن رسول خدا و پاسخگویی به فرمان امامان و خشمگین ساختن دشمنان و راضی کردن خداوند.و چنین دعا کرد:
خدایا، از آنان‏راضی باش، و خود و خانواده‏شان را، شب و روز، نگهدار، و همراهی‏ شان کن و از شر هر جبار سرکشی و ستمگر، و از گزند شیاطین نهان‏و آشکار در امانشان بدار و نیازهایشان را برآور...خدایا به آنان، بخاطر اینکه از وطن، دور ماندند و ما را بر فرزندان و بستگان خود برگزیدند، بهترین پاداشها را عطا کن.خدایا!دشمنان ما، این زائران را به خاطر سفر، ملامت کردند ولی این سرزنشها، هرگز پیروان ما را از این زیارت، مانع نگشت.آمدند تا با مخالفان ما مخالفت کرده باشند!خدایا!آن چهره‏ها را که آفتاب در این راه تغییر داد، رحمت کن، آن صورتهائی را که بر تربت حسین، قرار گرفت، مورد لطف قرار بده، آن چشمهایی را که در راه ما اشک ریخت، آن دلهایی‏که برای ما و تشنگی ما سوخت، آن ناله‏هایی که برای ما سر داده شد، رحمت کن.
خدایا!من آن بدنها و جانها را تا قیامت، تا هنگام ورود به کوثر در آن روز تشنگی بزرگ، به تو امانت می‏سپارم...
امام، همچنان دعا می‏خواند و سجده می‏کرد.
پس از فراغت‏از نماز، گفتم:این دعاهایی را که از شما شنیدم، اگر در حق کسی بود که خدا را نمی‏شناخت، می‏پنداشتم که هرگز به آتش دوزخ نخواهد سوخت به خدا قسم، (با این دعاهای شما؟آرزو کردم که ای کاش به حج نرفته بودم و حسین را زیارت می‏کردم.
امام فرمود:توبه او بسیار نزدیکی.پس چه چیز مانع از آن می‏ شود که به زیارتش بروی؟ای معاویه بن وهب!مبادا که این کار را ترک کنی؟
گفتم:نمی‏ پنداشتم ‏که کار، به این ارزش و عظمت می‏رسد.
منبع:روضه